-
زندگی همینیه که هست....
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1391 10:15
حالت طبیعی آدم ناراحتی و غم و غصه و دل نگرونی و تنهایی نیست. به خدا این حالتها،هر چند هم که بیشتر ثانیه ها و لحظه های زندگی آدم رو تشکیل میده،غیر طبیعیه و نباید به عنوان یه چیز طبیعی بهش نیگا کرد. هر ناراحتی و غم و غصه ای،ناشی از یه مشکل غیر طبیعیه که ذهن آدم رو مشغول کرده. آدم باید بگرده و دلیل هر ناراحتی و بی...
-
نقاط ضعف
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1391 12:25
دیشب نشستم با خودم فک کردم. گفتم بشینم نقاط ضعفم رو بنویسم و برای هر کدوم یه برنامه زمانی بنویسم که اصلاحشون کنم. نوشتم. شد 9 صفحه ینی باورم نمیشدا. این همه ایراد و ضعف داشته باشم و خودم حواسم بهشون نبود. امشب هم میخوام برم نقاط قوت خودم رو بنویسم. امیدوارم باز هم از زیادیشون تعجب کنم. وگرنه دپرس میشم میرم گم و گور...
-
توقع
یکشنبه 11 تیرماه سال 1391 08:26
سعی میکنم از آدما زیاد توقع نداشته باشم. سعی میکنم وقتی کاری رو برام انجام نمیدن، زیاد دلخور نشم. ولی عزیز من، یادت باشه تو هم توقع نداشته باشی ازم. اگه موقعی که خیلی خیلی کمکم رو میخوای، ازت دریغ کردم، مثل من که کمکت رو میخواستم و ازم دریغ کردی، زیادی بهت بر نخورده. به قول خودت، زندگی همینه دیگه.
-
Unfriend
جمعه 2 تیرماه سال 1391 13:26
یه وقتایی، یه مستطیل کوچیک توی دنیای مجازی، خیلی بیشتر از هزاران هزار کلمه توی دنیای واقعی،حرف برای گفتن دارن. وقتی صفحه Facebook دوستی که مدتها قبل Add اش کرده بودی رو باز میکنی و دکمه "Add as Friend"، دوباره جلوی چشمات به نمایش در میاد، غم عالمه که میریزه توی دلت. غمی به بزرگی مجموع تک تک ثانیه هایی که...
-
تهران
سهشنبه 30 خردادماه سال 1391 19:30
دخترک با مانتوی کوتاه و شلوار زرد رنگش با عجله، خودش را میکشاند توی اتوبوس در حال حرکت. میخزد لای جمعیت. به این امید که جمعیت، سدی باشد میان او و چشمان مامورانی که دنبالش بودند. لحظه ای بعد اما، دستش در دستان دو مامور مونث، کشان کشان میرود به ناکجا آباد و در حالی که مردم، تا انتهای پرسپکتیو خیابان، ماشین را تعقیب...
-
تاریخ
سهشنبه 23 خردادماه سال 1391 01:03
هر چیزی که از جنس تاریخ باشه، قابل تحریف شدنه. یه اتفاق، چه جوری باید بدون تحریف باقی بمونه، طی سالیان سال، با وجود آدمایی که نمیخوان اون اتفاق همونجوری که اتفاق افتاده، به اطلاع نسلهای بعدی برسه. این روزا، دلم بدجوری میگیره. امیدوارم نسلهای بعدی، از اتفاقی که یه سالی، توی همین روزا افتاد، همون تعبیری رو داشته باشن که...
-
زخم
یکشنبه 21 خردادماه سال 1391 09:57
بعضی زخما هست که جاش خوب میشه بلاخره. تو حتی یادت هم میره. ولی یه وقتایی یهویی جاش خیلی تیر میکشه...
-
حریم خصوصی مجازی
سهشنبه 16 خردادماه سال 1391 13:25
حریم خصوصی مجازی آدم مثل حریم خصوصی دنیای واقعیشه. کسی که به حریم خصوصی آدم دست درازی کنه، کارش مثل دزدی میمونه و یا حتی خیانت و یا ...
-
عقل و احساس
یکشنبه 14 خردادماه سال 1391 01:36
با احساسات اگر تصمیم بگیری شاید پشیمان نشوی، ولی احتمال پشیمان شدنت هم کم نیست. با عقلت اگر تصمیم بگیری، شاید پشیمان شوی. ولی احتمال پشیمان نشدنت هم کم نیست. با احساست اگر دوست بداری، شاید هیچگاه متنفر نشوی، ولی احتمال متنفر شدنت هم کم نیست. با عقلت اگر دوست بداری، شاید متنفر شوی، ولی احتمال متنفر نشدنت هم کم نیست. با...
-
دلتنگی
سهشنبه 9 خردادماه سال 1391 13:37
چند وقتیه دلم برای یه روزای از زندگیم خیلی تنگ شده. روزایی که کسایی که دوسشون داشتم دور و برم بودن و کسایی رو که دور و برم بودن دوس داشتم. خیلی دلم تنگه واسه اون روزا. خیلی... روز وصل دوســــــــــــــتداران یاد باد یاد باد آن روزگـــــــــاران یاد باد کامم از تلخی غم چون زهر گشت بانگ نوش شــادخواران یاد باد گر چه...
-
اعتماد به نفس
جمعه 5 خردادماه سال 1391 01:39
امتحانم رو خراب کردم. خیلی کمتر از اونی که فک میکردم. مشکلم کم بودن اطلاعاتم نیست. با همین اطلاعاتم هم میتونستم نمره بهتری بگیرم. مشکلم کم بودن اعتماد به نفسمه. همیشه از این مشکل رنج میبردم. نمیدونم این مشکل لعنتی تا کی میخواد بهم ضربه بزنه. چرا نمیتونم از گذشته ام فاصله بگیرم و بهبودش بدم؟ پس اینهمه تلاش چه فایده ای...
-
بی ربط
دوشنبه 1 خردادماه سال 1391 10:28
کارات دیگه به من ربطی نداره. نباید هم ربطی داشته باشه. خودت میدونی با زندگیت. ولی خودت هم میدونی همیشه زیر چشمی نیگات میکنم تا مطمئن بشم داری کار درست رو میکنی...
-
خواب
دوشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1391 11:11
کلا به هیچ خوابی اعتقاد ندارم. اینکه خواب واقعی باشه برام خیلی دور از ذهنه. ولی یه اتفاق جالبی داره برام میفته. دیشب هجدهمین شب متوالی بود که خواب اموات رو میدیدم. توی این هجده شب، حتی یه شب رو هم بهم تخفیف ندادن. از بابام گرفته، تا داییم، تا داداشم تا بچه خواهرم که از همه بیشتر خوابش رو میبینم. دیشب خواب دیدم داره از...
-
گریه
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1391 15:33
ماهها بود تو گلوم احساس فشردگی میکردم. چند بار دکتر رفتم. آزمایش دادم. آمپول پنیسیلین زدم. ولی خوب نشدم. تمام راه تنفسم بند اومده بود. به زحمت نفس میکشیدم. ولی.... امروز به یه نتیجه ای رسیدم. اون چیزی که راه گلوم رو بسته ، نه چرک، نه غده، نه هیچ چیز دیدنیه دیگه ایه. اون یه درده که داره خفه ام میکنه. یه بغض. یه آه......
-
هیچ
دوشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1391 16:39
خواستم بگیرمش. دوید و فرار کرد. همانطور که میدوید، کلاغ شد. من هم دویدم دنبالش. خیلی سریع دور میشد. من هم کلاغ شدم. اوج گرفتم. هر چه بهش نزدیکتر میشدم، بیشتر عصبانی میشد. برگشت. با دستش کوبید توی سرم. ترسیدم. ولی باز هم دنبالش پرواز کردم. کرکس شد. من هم کرکس شدم. رفت لای ابرها. باران شد. نه... تگرگ شد. با شدت به سمت...
-
آلزایمر
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1391 16:41
اینایی که آلزایمر میگیرن، همه چی یادشون میره ینی؟ ینی همه غم و غصه هاشون یادشون میره؟ سرخوش و شنگول میشن اونوخ؟ لازم نیس اصلا به چیزای مهم زندگیشون فک کنن؟ مخشون به آرامش میرسه؟ خوبه ها!!! منم میخوام برای یه مدت کوتاه، آلزایمر بگیرم. مثل قاصدکای شهرمون. بعدش کسایی که دوسم دارن برن دنبال کارای دوا دکترم. بعدش من خوب...
-
کارهای زندگی
پنجشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1391 15:14
کارهای زندگی رو میشه به چهار دسته تقسیم کرد: کارهای ضروری و لذت بخش کارهای ضروری و غیر لذت بخش کارهای غیر ضروری و لذت بخش کارهای غیر ضروری و غیر لذت بخش معمولا اولویت بندی شماره 1 و 4 خیلی سخت نیست. مشکل از اونجایی شروع میشه که اولویت 2 و 3 با هم جابجا میشن. یعنی کارهای غیر ضروری و لذت بخش زندگی آدم اونقدر زیاد میشه...
-
خوب بینی
دوشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1391 09:27
در دیگران سراغ خوبی را میگیرم تا در خودم آنرا ببینم.
-
دوچرخه
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1391 21:15
هنوزم تو سن رشدم. ولی از پهنا. هر سال دارم چاقتر میشم. یه بدی رقت انگیزی هم که دارم اینه که هر وقت ناراحت ترم و غم و غصه هام زیاد تره، چاقتر میشم. واسه همینم تو این چند ساله، هی چاقتر و چاقتر شدم. توی این چند ماه اخیر هم رکورد زدم. ولی دیگه دارم فک میکنم الآن که اینم، 20 سال بعد چی میخوام بشم آخه. دوچرخه سواری رو شروع...
-
خشم و نفرت
سهشنبه 29 فروردینماه سال 1391 10:22
یه جمله کلیشه ای هست که میگه فاصله بین عشق و نفرت یه قدمه. من میگم فاصله بین خشم و ترحّم یه قدمه. اون وقتی که از دست یه نفر اونقد ناراحتی که میخوای سرش رو قطع کنی، اگه به حقارت و کوچیکی دنیای اون فرد توجه کنی، به بزرگی خودت، این کوچیکی رو میبخشی و حتی دلت به حالش میسوزه. بیچاره آدمای کوچیک که هیچ وقت نمیتونن خشمشون رو...
-
مسیر بی نهایت...
شنبه 26 فروردینماه سال 1391 00:23
در مسیر بی نهایت که باشی، هر کجا بایستی میشود انتها، هر کجا بایستی میشود ابتدا. اصلا فرقی نمیکند بروی یا بایستی. به هر حال هیچ وقت نمیرسی. شاید هم قرار نبوده برسی. فقط باید در این راه می افتادی. شاید مقصد همین راه بوده. گفتم به کام وصلت، خواهم رسید روزی گفتا که نیک بنگر، شاید رسیده باشی
-
لعنت به دروغ...
شنبه 19 فروردینماه سال 1391 17:48
خنده، دروغ سیزده من است، همانطور که عشق. لعنت به شعر. لعنت به عشق که فقط در کتابهاست و لعنت به کتاب که در آن نمیشود زندگی کرد. لعنت به غمهایی که حافظ از آنها شاد میشود و لعنت به تنهایی ای که مولوی از وصل دل انگیز تر میداند. لعنت به دروغ...
-
غرور بر باد رفته
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1391 16:36
شکوه تحت جمشید و نقش رستم را که میبینی، نمیدانی باید گریه کنی یا از غرور، سرت را بالا بگیری. راهنما میگفت وقتی تخت جمشید را میساختند، برای کارگران حقوق و مزایا در نظر گرفته بودند و حتی کارگران بیمه نیز داشتند. میگفت زنان مرخصی زایمان با حقوق دریافت میکردند. درست هنگامیکه که اعراب بادیه نشین و عقب افتاده، دختران خود را...
-
درد
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1391 23:49
درد را از هر طرف که بخوانی درد است. هیچگاه ماهیتش عوض نمیشود و همین درد است که سیلها بر پا میکند. اگر درون مرد سیل بیاید و نابودش کتد، از آن سیل، چند قطره اشک بیشتر نخواهی دید. چه برسد به اینکه سیلی از چشمانش جاری ببینی. آن هنگام است که باید با خود بیندیشی مردی که اینچنین است، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد...
-
ساعت بیست و پنج شب...
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1390 18:43
میگی میاد اونی که رفت از پس روزای سیاه ساعت بیست و پنج شب؟ روزسی و دوم ماه؟ آهنگ بیست و پنج - رضا یزدانی
-
فراموشی
پنجشنبه 11 اسفندماه سال 1390 11:09
فراموشی یکی از بزرگترین نعمتهای خداست. همین که آدما همدیگه رو فراموش میکنن خیلی خوبه. امیدوارم خدا هر چه زودتر نعمتش رو به من تموم کنه و یه حس فراموشی همیشگی بهم بده که آدمایی رو که باید فراموش کنم، زودتر فراموش کنم. این حقیقت است که از دل برود، هر آنچه از دیده رود...
-
The Game
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 16:59
فیلم بازی (the game) رو خیلی دوست داشتم.با بازی فوق العاده مایکل داگلاس و شان پن. همیشه فکر میکردم اگه این اتفاق برای من پیش بیاد، چه عکس العملی نشون میدم. ولی الآن، به این فکر میکنم که همیشه، همه بازی دادنها، مثل آخر این فیلم به خیر و خوشی تموم نمیشه. بعضی وقتا بعضی بازیها، یه زخمایی توی وجود آدما میذاره که هیچ وقت...
-
مخلوق عادی
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 22:08
گاهی وقتا توی زندگی، به بعضی آدما بر میخورم که هر چقدر هم فلسفه خونده باشم، باز نمیتونم فلسفه وجودیشون رو درک کنم. یعنی نمیفهمم خدا اصلا چرا این آدم و امثال این آدم رو آفریده. واقعا هدفش چی بوده؟ بعدش میگم دوست داشته بیافرینه. به من چه. شاید ایراد از منه که از همه، انتظار آدمیت دارم. شاید باید توقعم از اونا رو بیارم...
-
گالیله
چهارشنبه 26 بهمنماه سال 1390 23:02
چطور باورنکردنی ست وقتی گالیله شهادت میدهد به گرد نبودن زمین ... قرار ملاقاتمان باشد آینده، موضوع صحبت، تاریخ.
-
نگاه
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1390 09:57
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA گاهی تماشای یه درخت برات میشه معنی زندگی گاهی تماشای پریدن یه گنجشک لای شاخ و برگ یه درخت میشه پر از معنی، پر از شوق، پر از آزادی، پر از امید زندگی چه ساده ست گاهی شاید ساده ست در اصل ...