-
If I had my life to live over again
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1392 17:49
If I had my life to live over again, Next time I would try to make more mistakes. I would not try to be so perfect. I would be more relaxed. I would be crazier. I would be less hygienic. I would be much more foolish than I have been. I would take more chances, I would take more trips. I would climb more mountains,...
-
عصبانیم
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1392 09:08
یکی اینجا نشسته هی داره میره رو مخ من بیچاره. هر چی بهش توضی میدم نمیفهمه. خب گوش کن ببین چی میگم اول. هی همینجوری حرف خودتو تکرار نکن. اگه دیدی قانع نشدی بعدش باز حرف بزن. اَی بابا! مسابقه حرف زدن گذاشته تموم سعیشم میکنه کم نیاره.
-
طوفان
دوشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1392 17:19
بر بوته ها نوشتند، "لطفا گلی نچینید" اما چه سود طوفان، خواندن نمیتواند!
-
just for pleasure
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 10:55
راستی، تا یادم نرفته اینو بگم. این چند روزه کلی فیلم دیدم. از کمدی بگیر تا جدی تا اکشن و خلاصه همه چی. توصیه ام اینه که قبل از اینکه یه فبلمی ببینید، برید توی سایت www.imdb.com و نمره فیلم رو ببینید. فیلمایی که نمره شون زیر 6.5 یا هفته ارزش دیدن ندارن. مثل من وقتتون کلی تلف نشه. در ضمن، اگه یه سری پارامترای دیگه مثل...
-
ignore
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 10:17
عین این فیلما، یکی بیاد بزنه تو گوشم و بگه با نادیده گرفتن و به رسمیت نشناختن مشکل، اون مشکل حل نمیشه و باز سر جاش هست و هی همینجوری قوی تر و بزرگتر هم میشه خب. بعدش من هم عین این فیلما به خودم بیام و آدم بشم
-
بهترین تصمیم
جمعه 30 فروردینماه سال 1392 18:42
آدما تحت یه شرایط و ملاحظاتی، کلی فکر میکنن، دلیل و منطق میارن، دو دو تا چهارتا میکنن و یه تصمیمایی میگیرن و طبق اون تصمیما عمل میکنن. بعدها که به اون تصمیما فکر میکنن، شاید اون همه دلیل و منطقی که پشت اون تصمیمشون بوده و اون شرایطی رو که موقع تصمیم گیری داشتن یادشون نیاد و فکر کنن اون موقع واسه چی اون تصمیم رو گرفته...
-
حال...
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1392 11:13
این روزها حالم خوب نیست. نمیدانم روزهایی که حالم خوب نیست چرا همینجوری هی کش می آیند. انگار آدم شک میکند که این روزها تمام هم بشوند. حالم که این است، وای به حال آینده ام. پ.ن. دوس دارم برم روی صندلیهای پارک ساعی، بین درختای سرو بشینم، همه mp3 های سیاوش قمیشی رو از صبح تا شب گوش بدم و بعدش پیاده راه بیفتم سمت خونه و تا...
-
بیگانه
جمعه 23 فروردینماه سال 1392 20:23
در ابتدای زندانی شدنم، چیزی که بر من بسیار ناگوار می آمد، این بود که افکاری مانند افکار یک انسان آزاد داشتم. مثلا آرزو می کردم کنار ساحل باشم و به طرف دریا پیش بروم. صدای اولین امواج را زیر کف پایم، داخل شدن بدنم را در آب، آسودگی و استراحتی را که در آن می یافتم پیش خود مجسم می کردم؛ و ناگهان حس میکردم که چقدر دیوارهای...
-
نقاب
چهارشنبه 21 فروردینماه سال 1392 16:44
دیشب خواب دیدم تلویزیون داره آهنگ نقاب سیاوش قمیشی رو پخش میکنه. بیت بیتشو یادمه که با لذت و دقت گوش میکردم. امروز هم همه اش ورد زبونم این آهنگ بود. به این فکر کردم که خیلی وقته دلم برای خودم خیلی خیلی تنگ شده. شاید این خواب، درخواست ضمیر نا خود آگاهم بوده. به این فکر میکنم که کم کم دارم به نقابم عادت میکنم. داره...
-
Funny way
یکشنبه 11 فروردینماه سال 1392 12:54
- You ever worry we was wrong all those years, and there ain't no heaven and there ain't nothing? -Of course I worry, but God loves us, I know He does. He's just got a funny way of showing it sometimes. seven Psychopaths, 2012, Martin McDonagh.
-
خوشبختی
یکشنبه 4 فروردینماه سال 1392 00:24
خوشبختی زیاد دور از دسترس نیست. همین که قلب پدر و مادرت میتپه خوشبختی. همین که عزیزانت و دوستانت کنارتن خوشبختی. همین که بی درد و رنج نفس میکشی، راه میری، میدوی و میپری، خوشبختی. همین که میتونی عاشق بشی، میتونی دوست بداری، میتونی دوست داشته بشی، میتونی بخندی و گریه کنی، خوشبختی. همین که تنها نیستی، همین که میتونی زیر...
-
سوگند نامه
چهارشنبه 23 اسفندماه سال 1391 17:01
از این پس، تمام سعیم را میکنم که درباره هیچ کس بد نگویم. از این پس، بدیهای مردم را به خودشان واگذار کنم و خوبیهایشان را در هوا میقاپم. از این پس، سعی میکنم همه مردم را دوست بدارم، چنانچه خودم را دوست دارم و تا میتوانم محبت کنم و همه را با چشم عاشقانه ببینم. از این پس، سعی میکنم شرایطی فراهم شود افراد پس از ملاقات با...
-
هم زبان
شنبه 19 اسفندماه سال 1391 15:03
دلم پیامبری میخواهد که به زبان خودم سخن بگوید.* نه، سخن گفتن پیشکش، حد اقل زبان مرا بفهمد. این روزها، با هر پیامبری که سر راهم قرار میگیرد، نه به زبان، که به ایما و اشاره هم نمیتوانم رشته ارتباط ببافم. دلم پیامبر همزبان و همدل میخواهد... * وَ ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا بِلِسانِ قَومِه. و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم،...
-
حقیقتهای تصمیم
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1391 10:03
این یه حقیقته که بیشتر مردم بر اساس احساسات و عواطفشون تصمیم میگیرن و بعدش سعی میکنن با منطق خودشون اون تصمیم رو توجیح کنن. و باز این حقیقته که بیشتر آدما بعد از اینکه تصمیم گرفتن، اونقدر این توجیح خودشون رو جدی میگیرن که خودشون هم باورشون میشه تصمیمی که گرفتن، بهترین تصمیم ممکن بوده... و باز این یه حقیقته که اگه...
-
آینه دق...
سهشنبه 8 اسفندماه سال 1391 08:40
یه وختایی از صبح که پا میشی حالت گرفته است. خودت هم نمیدونی چرا. شاید یه موضوعی اون پس ذهنت هست که سوزن تیزش رو هر چند وخ یه بار فرو میکنه توی قلب ذهنت و تا بیای بفهمی که چی بوده، خودش رو پنهون میکنه و فقط دردش میمونه. شاید احساسیه که مدتها بود که زنده بگورش کرده بودی و یه وختایی هوس میکنه سر از قبرش در بیاره و بشه...
-
ان مع العسر یسرا
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 11:44
ان مع العُسر یُسرا .... فان مع العُسر یُسرا من زیاد پستهای مذهبی نمیذارم و کلا اهلش نیستم زیاد. فعلا هم بحثی روی صحت و سقم آیه های قرآن ندارم. ولی این یکی رو خیلی خوشم اومد خودم. تا به حال به این آیه ها توجه کردین؟ چند تا نکته داره به نظرم که خوشحال میشم دوستانی که میخونن نظرشون رو بگن. مهم نیست آدم مذهبی ای هستین یا...
-
جمعه های دلگیر
جمعه 27 بهمنماه سال 1391 21:03
قبلنا، وقتی بچه بودم فک میکردم جمعه، به خاطر دور بودن از امام زمان دلگیره. ولی واقعا اینطوری نیست. جمعه ها به خاطر این دلگیرتره، چون وقت برای با خود بودن بیشتر داری و بیشتر ما آدما، با خود بودن و با خود خلوت کردن رو اصلن دوس نداریم. چون ما رو یاد چیزایی میندازه که سعی میکنیم توی روزمرگی و شلوغی زندگیمون، فراموششون...
-
سینما
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 00:37
دو روزه بهم این حس دست داده که بزنم تو کار کارگردانی سینما. موفق هم میشما. اینو میدونم. وقتی میبینی چه کسایی، دارن توی این مملکت کارگردانی میکنن، فیلم میسازن و موفق میشن، مطمئنا من از اونا چیزی کم ندارم که. واقعا دارم فک میکنم کارگردان شدن از خواننده شدن هم آسونتر شده این دور و زمونه. شاید جشنواره بعدی من رو هم توی...
-
منم که دیده نیالو ده ام به بد دیدن
دوشنبه 16 بهمنماه سال 1391 21:57
وفا کنیم و ملامت کشـــــــیم و خوش باشیم که در طریقـــــــت ما کافــــــری است رنجیدن به رحمت ســــر زلـــــف تو واثــــــــــــقم، ورنه کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن؟
-
آرمان
جمعه 13 بهمنماه سال 1391 17:25
امروز یه نگاهی دور و برم انداختم. به داشته هام فکر کردم. و به چیزایی که یه روزایی آرمانم بود. داشته هام رو با آرمانهام مقایسه کردم. دیدم خیلی جاها چه راحت و زود از آرمانهام دست کشیدم و عقب نشینی کردم. خیلی جاها برای به دست آوردن چیزایی که میخواستم تلاش کافی نکردم. چیزهایی که حتی فکر کردن بهشون به من انرژی میداد، کم کم...
-
تصمیم
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1391 09:48
یکی از سختترین و بدترین موقعیتهای دنیا میدونید چیه؟ اینکه توی یه موقعیتی قرار بگیری که ندونی چی کار کنی. نتونی تصمیم بگیری. هر چی به ذهنت فشار بیاری، نتونی یه تصمیم بگیری. شاید هم تصمیمتو گرفتی، ولی سختیش به اینه که هر چی فکراتو خیس میدی، نمیدونی چه جوری باید بگیری اون تصمیمی رو که دوست داری بگیری. نمیدونی موانعش رو...
-
چیزهای عادی
سهشنبه 3 بهمنماه سال 1391 13:23
اگه پولتون آخر ماه کم بیاد، از چه خرجاییتون میزنید تا پولتون برسه؟ اگه وقتتون کم بیاد از چه کاراییتون صرف نظر میکنید تا به کارای دیگه تون برسید؟معیارتون برای انتخاب این خرجای اضافی و این کارای اضافی چیه؟ از کجا مطمئنید که اون خرج یا اون کار اضافیه و میشه ازش صرف نظر کرد؟ اگه اون خرجا واقعا اضافی نباشه چی؟ اگه اون کارا...
-
بهمن...
دوشنبه 2 بهمنماه سال 1391 13:23
ماه بهمن هم اومد...افسردگی هم میاد. ناراحتی هم میاد. کلاً ماه بهمنو دوس ندارم. بر عکس بچگیام که عاشق این ماه بودم. هم بخاطر روز تولدم، هم به خاطر جشنای دهه فجر. ولی الآن، دیگه نه تولدم مثل قدیما برام جالبه، و نه جشنای دهه فجر... خدا این ماه رو به خیر کنه...
-
روزهای کوتاه
سهشنبه 26 دیماه سال 1391 14:51
هر روز که از زندگیم میگذره، روزام کوتاهتر میشن. بچه که بودم، هر یه روزم چند هفته بود. اصلا تمام نمیشد. بزرگتر که شدم یه روزم اندازه چند روز بود. بعدش شد اندازه همون یه روز. یه مدتیه احساس میکنم روزام از 24 ساعت کمترن. هر روز هم دارن کمتر میشن. الآن دیگه خیلی چیزا فقط مثل یه رویای کوتاه میمونه. میترسم روزی برسه که...
-
دریاب
شنبه 23 دیماه سال 1391 22:56
ای با تو بودن خوب.... ای بی تو بودن تلخ.... این بر دو راهی مانده را دریاب!
-
صفر و یک
شنبه 16 دیماه سال 1391 23:39
اینایی که میگن "یا میخوایم یه چیزی رو نداشته باشیم یا تمام و کمال داشته باشیم"، به نظر من حرف درستی نمیزنن. خیلی وقتا یه خورده از یه چیزی داشتن خیلی خیلی بهتر از نداشتن اون چیزه. همین عبادت نصفه نیمه و یکی در میون (البته اگه واقعا به اثر عبادت اعتقاد داشته باشی)، هر چند هم با سر به هوایی و غفلت باشه، از بی...
-
آیا تو چنان که می نمایی هستی؟
یکشنبه 10 دیماه سال 1391 00:18
تو رو خدا خودت باش. آخه فیلم واسه چی؟ واسه کی؟ تو که به هیچی اعتقاد نداری خب مرد باش بگو اعتقاد ندارم افتخار هم میکنم که اعنقاد ندارم. تا مدیر شدی سریع مواضعت عوض شد؟ واقعا پنجاه سال دیگه که روی اون صندلی راحتی بیصاحابت نشستی از یاد آوری این روزا به خودت افتخار میکنی؟ ینی اصلا عذاب وجدان نمیگیری که فیلمی رو بازی کردی...
-
تغییر کنیم
دوشنبه 4 دیماه سال 1391 09:58
تغییر چیز سختیه. هر تغییری که میخواد باشه. آدما به چیزی که هستن اینرسی دارن. بدجور هم اینرسی دارن. ولی تجربه ثابت کرده به من بیشتر تغییراتی که ازشون میترسیدم و فک میکردم به ضررم تموم میشن، اصلا بد نبودن. خیلی هم خوب بودن. یه چیزی درونمون هست که میگه همینی که هست خوبه. تغییر واسه چی؟ همین هست دیگه. به این خوبی!!! یه...
-
خارهای کوچیک زندگی...
دوشنبه 27 آذرماه سال 1391 09:54
دلیل خیلی مشکلات ما آدما، چیزهای کوچیکین که از بس کوچیکن به چشم نمیان و مهم شمرده نمیشن. همین چیزای کوچیکن که آدم نمیتونه حد توقفی براشون پیدا کنه. نمیتونه خط قرمزی براشون مشخص کنه. همین چیزای کوچیکن که وقتی مشمول بی توجهی ما و گذر زمان بشن، روز به روز، بیش از پیش میشن یه قسمت جدایی نا پذیر زندگی. آدم فک میکنه هر وقت...
-
هر چه بادا باد...
جمعه 24 آذرماه سال 1391 18:19
بعضی وقتا، لذت بخش ترین کاری که میتونی بکنی اینه که چشماتو ببندی و بدون حساب کتاب و دو دو تا چهارتا، کاری رو که دوس داری بکنی، بدون ترس از نتیجه اش انجام بدی و با تموم قدرت سرت رو رو به آسمون بکنی و فریاد بزنی: "هر چه بادا باااااااااااااد! بیخیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااال" .. و بعضی وقتا،...