روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم
روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم

بازی زندگی

زندگی بعضیا مثل بازیهای کامپیوتری میمونه. هی جون اضافی میگیرن. هیچ وقت game over نمیشن. اگه یه بار از پا در اومدن، بر میگردن به حالت save شده قبلی و دوباره از همون جا شروع میکنن و ادامه میدن. با این تفاوت که این دفعه، بیشتر و سریعتر پیش میرن. مطمئن هم هستن که حتما تا آخرش میرن. حتی اگه هزار بار بمیرن و دوباره مجبور بشن بازی رو تکرار کنن. بالاخره یه روز، یه جوری بازی میکنن که میرسن به آخرش و موفق میشن.


بی عنوان

با خیلی کمبودها و نواقص کنار میای. به خیلی بداخلاقی ها عادت میکنی. یاد میگیری چشم پوشی کنی. یاد میگیری خودتو اذیت نکنی. یاد میگیری نبینی تا بتونی از بقیه لحظاتت لذت ببری. ولی یه وقتهایی میاد که از این همه دروغ حالت گرفته میشه. از این همه ناآگاهی. از این همه سوء استفاده... . 

 

تفاوت بین آدما گاهی زمین تا آسمونه. کسایی کنارت هستن که فکرت باهاشون یه اقیانوس فاصله داره.

 

نمیدونم در مورد چی حرف بزنم. کدوم یکی از حرفامو باید یگم. هزارتا حرف بی عنوان آنلاین تو ذهنمه... . 

 

حیف. آدمیزاد چقدر طول کشید که حرف زدنو یاد بگیره و بعدها فهمید که بعضی وقتا حرف نزنه بهتره.

آدمیت یا انسانیت؟

بر عکس کسایی که فک میکنن آدم ابوالبشر، با اشتباهی که کرد و از بهشت اخراج شد، به همه آدما خیانت کرد؛ من فک میکنم خیلی هم لطف بزرگی به آدمیزاد کرد. آدم مخیّر شده بود بین موندن در بهشت و مثل یه فرشته، در دنیای تک قطبی زندگی کردن و یا خوردن اون میوه و اومدن روی زمین، و در دنیای دو قطبی زندگی کردن. آدم میخواست خودش راه کمال رو طی کنه، بدون هیچ پارتی بازی و ارفاقی. نمیخواست بدون مواجهه با نیروهای منفی، پاستوریزه و آکبند توی بهشت از پیش ساخته شده زندگی کنه و آخر سر هم هیچی به هیچی. نمیخواست همیشه، حرف و حدیث ملائکه پشت سرش باشه.



آدم میخواست راه به خدا رسیدن رو از اول، خودش، با پاهای خودش طی کنه. از پستترین رتبه، به بالاترین رتبه ها برسه. آدم با اینکار، انسان شد و انسانیت یعنی همین. یعنی اینکه خودت انتخاب کنی در دنیای دو قطبی، با همه شر و شور هاش زندگی کنی و توی همون دنیا، راه سعادت رو طی کنی نه اینکه خودت رو قرنطینه کنی و مثل فرشته های مجبور، همیشه سالم و پاک زندگی کنی. زندگی توی محیط دو قطبی و جنگیدن با بدیها، ارزش چند بار اشتباه کردن، سقوط کردن و افتادن روی خاک زمین رو داره. آدم میدونست با خوردن اون میوه، به زمین سقوط میکنه و باید برای رسیدن دوباره به خدا و بهشتش با خیلی چیزا بجنگه؛ و با علم به این موضوع ، خودش، این راه رو انتخاب کرد.