روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم
روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم

الآن وقتشه...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سکوت

ببینید حرف زدن چه چیز وحشتناکی است که بزرگترین احترام به هر کس این است که برایش یک دقیقه سکوت کنند.

یادداشت‌های شهر شلوغ - فریدون تنکابنی

زندان

مرد زندانی می خندید
شاید به زندانی بودن خویش
شاید هم به آزاد بودن ما...
براستی زندان کدام سوی میله هاست؟

ارنستو چه گوارا

ایران - آرژانتین

بازی ایران آرژانتین مصداق کاملی بود از زندگی ما ایرانیها. ازتلاشهای بیهودمون برای رسیدن به هدف. از تلاشهایی که هیچ وقت نه اندازه شون کافیه و  نه دقت و هدفشون. از اینکه هیچ وقت یه کاری رو تا انتها نمیتونیم پیگیری کنیم و به نتیجه برسونیم. از اینکه همیشه دلمون به این خوشه که یه کاری فقط کرده باشیم. از اینکه به هدف نرسیدنهامون رو بندازیم گردن داور و تماشاچی و خدا و زمین و زمان. ما به "

من نگرانم

من نگرانم.

من نگران قلبهایی هستم که از حرفی کوچک، زخمی عمیق بر میدارند.

من نگران کینه های بزرگی هستم که از شوخی های کوچک حاصل میشوند.

من نگران حرمتهایی هستم که تحت عنوان صمیمیت، هتک میشوند.

من نگران لرزش قلب مادرانی هستم که برچسب کهنگی بر افکارشان نهاده میشود.

من نگران برکت و صمیمیتی هستم که در عصر موبایل و وایبر و اینترنت، روز به روز از زندگی ما آدمها کم میشود.

من نگران خواهران و برادرانی هستم که سال تا سال، حتی همدیگر را نمیبینند.

من نگران مردمی هستم که این روزها، بی تفاوت تر از همیشه از کنار کنجشک نیمه جان کنار خیابان میگذرند.

من نگران چشمهایی هستم که دیگر گریستن را از یاد برده اند.

من نگران مردمی هستم که میترسند تا از آنها فیلم گرفته شود تا عده ای دیگر با دیدنش به خنده بیفتند.

من نگران خانواده ای هستم که با هم سر سفره برکت خدا مینشینند ولی همدیگر را نمیبینند.

من نگران بی میلی مردم برای قدم زدن زیر باران و برفم.

من نگران بودن ماشین حساب بر روی همه موبایلها هستم.

من نگران زیاد شدن فست فودها و کم شدن رستورانهای سنتی هستم.

من نگران پدرهایی هستم که سرهاشان از شدت شرم، پایین انداخته شده اند.

من نگران یک ماه بدون پیاده روی و ورزشم.

من نگران مادرانی هستم که چشمشان به تلفن و درب خانه خشک شده و کسی احوالشان را نپرسیده.

من نگران پدرانی هستم که "کاش تو پدرم نبودی" را از فرزندانشان بارها و بارها شنیده اند.

من نگران چشم و هم چشمیهایی هستم که به جای آرامش، غم و اندوه و استرس را به زندگیهامان وارد کرده است.

من نگران دستهایی هستم که مدتهاست به آسمان بلند نشده اند.

من نگرانم.


آزار و اذیت

در پی آزار دادن هیچ کس نباش. چه به شوخی، چه به جدی. حتی وقتی که فکر میکنی در حقت ظلم شده و الان حقته که تلافی کنی. دیگه بگذریم از آزار و اذیتهایی که از سر تفریح و وقت گذرونی انجام میدی. به هیچ وجه، هیچ وقت، تحت هیچ شرایطی، آزار دادن کسی، هیچ توجیهی نداره. آزار و اذیت مثل یه بومرنگ که هر چی محکمتر پرتش کنی، محکمتر میخوره به خودت.

مباش در پی ازار و هر چه خواهی کن.

که در طریقت ما غیر از این، گناهی نیست.