روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم
روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم

تهران

دخترک با مانتوی کوتاه و شلوار زرد رنگش با عجله، خودش را میکشاند توی اتوبوس در حال حرکت. میخزد لای جمعیت. به این امید که جمعیت، سدی باشد میان او و  چشمان مامورانی که دنبالش بودند. لحظه ای بعد اما، دستش در دستان دو مامور مونث، کشان کشان میرود به ناکجا آباد و در حالی که مردم، تا انتهای پرسپکتیو خیابان، ماشین را تعقیب میکنند، من چشمم میافتد به ماشینی که آنور خیابان است و رویش نوشته شده "اجرای طرح جمع آوری متکدیان". چه شهر جالب و  در مسیر امنیتی است این تهران. 



تاریخ

هر چیزی که از جنس تاریخ باشه، قابل تحریف شدنه. یه اتفاق، چه جوری باید بدون تحریف باقی بمونه، طی سالیان سال، با وجود آدمایی که نمیخوان اون اتفاق همونجوری که اتفاق افتاده، به اطلاع نسلهای بعدی برسه.

این روزا، دلم بدجوری میگیره. امیدوارم نسلهای بعدی، از اتفاقی که یه سالی، توی همین روزا افتاد، همون تعبیری رو داشته باشن که ما داشتیم و داریم.

زخم

بعضی زخما هست که جاش خوب میشه بلاخره. تو حتی یادت هم میره. ولی یه وقتایی یهویی جاش خیلی تیر میکشه...

حریم خصوصی مجازی

حریم خصوصی مجازی آدم مثل حریم خصوصی دنیای واقعیشه. کسی که به حریم خصوصی آدم دست درازی کنه، کارش مثل دزدی میمونه و یا حتی خیانت و یا ...

عقل و احساس

با احساسات اگر تصمیم بگیری شاید پشیمان نشوی، ولی احتمال پشیمان شدنت هم کم نیست. 

با عقلت اگر تصمیم بگیری، شاید پشیمان شوی. ولی احتمال پشیمان نشدنت هم کم نیست.  

 

با احساست اگر دوست بداری، شاید هیچگاه متنفر نشوی، ولی احتمال متنفر شدنت هم کم نیست. 

با عقلت اگر دوست بداری، شاید متنفر شوی، ولی احتمال متنفر نشدنت هم کم نیست. 

 

با احساست اگر پیش بروی، شاید شکست نخوری، ولی احتمال شکست خوردنت هم کم نیست 

با عقلت اگر پیش بروی، شاید شکست بخوری، ولی احتمال شکست نخوردنت هم کم نیست. 

 

با احساست اگر عبادت کنی، شاید خشته نشوی، ولی احتمال خسته شدنت هم کم نیست 

با عقلت اگر عبادت کنی، شاید خسته شوی، ولی احتمال خسته نشدنت هم کم نیست. 

 

با احساست اگر زندگی کنی، شاید خوشبخت شوی، ولی احتمال خوشبخت نشدنت هم کم نیست 

با عقلت اگر زندگی کنی، شاید خوشبخت نشوی، ولی احتمال خوشبخت شدنت هم کم نیست.   

 

با احساست اگر شروع کنی، شاید بتوانی با عقلت پیش ببری، ولی احتمال نتوانستنت هم کم نیست 

با عقلت اگر شروع کنی،شاید نتوانی با احساست پیش ببری، ولی احتمال توانستنت هم کم نیست 

دلتنگی

چند وقتیه دلم برای یه روزای از زندگیم خیلی تنگ شده. روزایی که کسایی که دوسشون داشتم دور و برم بودن و کسایی رو که دور و برم بودن دوس داشتم. خیلی دلم تنگه واسه اون روزا. خیلی...


روز وصل دوســــــــــــــتداران یاد باد                            یاد باد آن روزگـــــــــاران یاد باد

کامم از تلخی غم چون زهر گشت                            بانگ نوش شــادخواران یاد باد

گر چه یاران فارغــــــــــند از یاد من                             از من ایشــان را هزاران یاد باد

مبتلا گشــــــــــتم در این بند و بلا                              کوشـش آن حق گزاران یاد باد

این زمان درکس وفـــــــاداری نماند                             زآن وفــــــــاداران و یاران یاد باد

راز حافــــــظ بعد از این ناگفته ماند                             ای دریــــــــــــغا رازداران یاد باد

اعتماد به نفس

امتحانم رو خراب کردم. خیلی کمتر از اونی که فک میکردم. مشکلم کم بودن اطلاعاتم نیست. با همین اطلاعاتم هم میتونستم نمره بهتری بگیرم. مشکلم کم بودن اعتماد به نفسمه. همیشه از این مشکل رنج میبردم. نمیدونم این مشکل لعنتی تا کی میخواد بهم ضربه بزنه. چرا نمیتونم از گذشته ام فاصله بگیرم و بهبودش بدم؟ پس اینهمه تلاش چه فایده ای داره؟ یه موقعایی بهتر میشم. ولی باز...مثل یویو برمیگردم سر جای اولم. حتی کمتر از جای اول...   

 

بی ربط

کارات دیگه به من ربطی نداره. نباید هم ربطی داشته باشه. خودت میدونی با زندگیت.

ولی خودت هم میدونی همیشه زیر چشمی نیگات میکنم تا مطمئن بشم داری کار درست رو میکنی...