چشمانش را میبندد...
میگشاید؛ تنها به این امید که...
"اکنون"
نباشد...
آخآخآخآخ.... دقیقن بعضی اوقات آدم دلت می خواس واقعن زندگی یه دکمه ی forwrad و rewind داشت و میشد لحظه هارو جلو عقب کرد
واقعن همبنطوره...
چشمام و بستم نبینه اشکم و چشمام و وا کردم رفته بودش عرررررررررررررررر یعنی گریه ی شدید شدید
حآل خیلی از روزای من .....
و خیلیای دیگه...
چرا خب؟
نمیدونم. ازش میپرسم....
آخآخآخآخ....
دقیقن بعضی اوقات آدم دلت می خواس واقعن زندگی یه دکمه ی forwrad و rewind داشت و میشد لحظه هارو جلو عقب کرد
واقعن همبنطوره...
چشمام و بستم نبینه اشکم و
چشمام و وا کردم رفته بودش
عرررررررررررررررر یعنی گریه ی شدید شدید
حآل خیلی از روزای من .....
و خیلیای دیگه...
چرا خب؟
نمیدونم. ازش میپرسم....