روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم
روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم

عاقبت بخیری


امروز یه اتفاقی توی زندگیم افتاد که در نگاه اول اصلن به صلاح و مصلحتم نیست. ولی راستشو بخواید زیاد دلم ناراحت نیست. یاد چندین باری توی زندگیم افتادم که اتفاقی که افتاده بود، اصلن برام خوشایند نبود، ولی در نهایت برام بد نشد. اون موقع نمیفهمیدم. فکر میکردم برام خیلی بد میشه و اصلن قابل تحمل نیست. ولی بعد از چند وقت دیدم واقعن برام بهتر شد که اون اتفاق برام افتاد. شاید اگه به انتخاب خودم بود، هیچوقت نمیذاشتم اون اتفاقا بیفته. ولی الآن از اینکه دست من نبود، خیلی خوشحالم. 

برعکسش هم شده ها. یه موقعایی فکر میکردم اتفاقی که افتاده کلی خوبی برای زندگیم به همراه داره، ولی بعدش دیدم خوب که نبود هیچ، تراژدی هم بود.

خلاصه یه درسی که از روند زندگی تا به الآنم گرفتم این بوده که هیچ وقت برای قضاوت اتفاقای زندگیم، عجله نکنم. هیچ وقت برای اتفاقای بدی که توی زندگیم میفته، زیاد از حد ناراحت نشم و هیچ وقت برای اتفاقای خوب، زیاد از حد خوشحال نباشم. چون واقعن آینده ی اون اتفاق و اثراتی که روی زندگیم میذاره، مشخص نیست. به قول معروف، الخیر فی ما وقع.



پ.ن. : عسی ان تُکرهوا شیئا و هُوَ خَیرٌ لکم و عَسی ان تُحِبّوا شیئا و هُو شرٌ لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون. بقره216


نظرات 18 + ارسال نظر
نگاه خیس شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 15:29

برای منم چند بار اینطوری پیش اومد.ما خیر صلاح خودمونو نمی دونیم.پس باید راضی باشیم به رضای خدا،انشاالله موفق باشی.

ممنونم عزیزم. چقدر خوشحال میشم سر میزنی به وبلاگم...

گندم شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 16:05 http://ATREGANDOM.BLOGSKY.COM

سلاااااااااااااااام
دقت کردی از وقتی نگاه خیس اومدم کار من برای اول شدن چقدر سخت شده؟
مهلت بده خو

نمیدونم چه اتفاقی افتاده اما امیدوارم در نهایت برات خوب باشه
این اتفاق زیاد میفته توی زندگی ولی بدیش به همینه که ما نمیدونم چه موقعی چه چیزی صد درصد خوبه شاید خوبیش به این باشه نمیدونم بلاخره اگه میدونستیمم زندگی خیلی یه نواخت میشد شاید....

اتفاق کاریه عزیزم. نگران نشو...
آره...خوبیش به همینه...

سروش زندگی شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 16:35

دری رو که باز نمی شه خیلبی نباید اصرار کرد شاید یه درنده پشتشه که خدا نخواست باز شه و دردی که به جسم می خوره نباید ناراحتمون کنه شاید قرار بود به جانمون بخوره.
نه باید مغرور از خوشیها شد ونه مسرور از کامیابی ها و نه دل شکسته از حوادث چون خدا نقاش و خطاط زندگی ماست

آره...همینایی که گفتی....
حالا من زیاد مذهبی بلد نبودم بنویسم.
{خنده}

دختر آسمان! شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 18:41 http://aseman-man.blogsky.com

برا منم پیش اومده...همینطور که گفتین...
چرا دیگه بهم سر نمی زنین؟

ممنون از کامنتت.
من سعی میکنم مرتب سر بزنم...اگه کوتاهی بود ببخشید...

چکاوک شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 19:59 http://yazdan-paki1.blogsky.com/

سلام سرباز...
بهتره اسم وبلاگتونو بزارین آرامش
مرسی که انقد خوب مینویسین!
امیدوارم همه عاقبت بخیر بشیم
منم از این اتفاقا زیاد داشتم تو زندگیم،درد زیاد داشتم
ولی الان آرومم خدا رو شکر
راستی یه چیزی چرا انقده این گندمو حرص میدین خو؟
همون لحظه که میخواین آپ بفرمویین خبر بدین تا اوبشه دیگه!
اسم منم دیگه اولین روز زمستان نیستها!تنهای بی درد هست

ممنون از تعریف پر مهرتون.
خدا رو شکر که آرومید...
گندم منو بیشتر حرص میده..
بله خبر دارم ...به وبلاگتون مرتب سر میزنم...

sms شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 20:58 http://dragoncruel.blogsky.com

خوبی حرفات اینه که یکی اصولات دین روفهمیدی!!!
میدونی اجازه نداری اصول دین روتقلیدکنی توحیدثابت شدبهت حالابروسراغ نبوت!!!
ببخشیدکه یطوری گفتم!!

کجا ثابت شده؟ هنوز نصف پله اول هم نشده....

هنگامه شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 23:47 http://hengameharjomand.blogsky.com/

قبول دارم صد در صد والابوخودا

ممنونم از نظرت...
باز سر بزن...

هنگامه شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 23:47 http://hengameharjomand.blogsky.com/

دنیا اگر مردانگی سرش میشد...



که نامش دخترانه نبود!

باز تو گیر دادی به این دنیا؟ چه هیزم تری بهت فروخته آخه؟

ali یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:40

شاید .... !!!

چه کامنت کوتاهی...
قبول نداری یعنی؟

دل نوشته یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:20 http://www.sulky.blogsky.com

چیزها آن طور نیستن که به نظر می رسن...

نه اتفاقات بلکه انسان ها هم همین طورن. خیلی وقتا فکر می کنی یکی اون قدرا خوبه که خوبی ازش می باره ولی جوری چوبش رو می خوری که تا بحال نخوردی...

آره..همینطوره

هستی یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 18:31 http://www.ha3tii.blogfa.com

مهمم همین ِ کهـ خودت رـآضی بـآشی از اتفـآقـآت ِ زندگیت ... نتیجـش هـرچی ک ِ شد !

عقـآید و فکرتو دوس دـآرم !

ممنونم از نظرت. خوش اومدی...

دونده طوفانی یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 23:22

سلام
چه پست قشنگی بود
ممنونم

واقعا همینطوره! چه بسیار اتفاقاتی که به نظر ما بد هستند ولی در آنها خیر خوابیده ...
کاش یاد می گرفتیم به خدا اعتماد کنیم!!

کاش بقدر اعتماد یه بچه به پدرش، به خدا اعتماد داشتیم...

ali دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:41 http://mano-in.blogsky.com

نه !!

خب چرا آخه؟

هنگامه چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 13:11 http://hengameharjomand.blogsky.com/

عاخه دنیا اذیتم میکنه من باهاش بدم مگه چیه ؟؟؟

هیچی...

هنگامه چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 13:11 http://hengameharjomand.blogsky.com/

من ک همیشه توی وبت ولو هستم پسر

بازم میگی بهم سر بزن

اختیار دارین. افتخار میدین...

touska چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 18:22

منویادخاطراتی انداختی که از بازماندگان واقعه11سپتامبرخوندم ..همشون بدون استثنایه حادثه تلخ ودلگیرکننده داشتن که مانع بموقع رسیدنشون شده بود...حالا هروقت مریض میشم ..تصادف سبکی میشه...یا.....فکرمیکنم خداداره یه جوری به روش خودش ازم محافظت میکنه!

واقعن هم همینطوره عزیزم...خدا حواسش همیشه هست.

مهندس هویج چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 13:05 http://havijoo.blogsky.com/

انرژی کلمات...
من هیچوقت به این فکر نکردم که کاش اتفاق افتاده بود یا نیفتاده بود..
معتقدم حتما باید اتفاق می افتاده..

یعنی جبر؟

مهندس هویج چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 22:31 http://havijoo.blogsky.com/

نه اصلا به جبر و اختیار کاری ندارم.
میگم باید اتفاق بیوفته واسه کامل شدنمون. از هر اتفاقی باید یه درسی گرفته بشه.
وچیزی یاد بگیریم.

آره. همینطوره. تا وقتی یه درسی رو یاد نگیریم، زندگی دست از تلاش بر نمیداره تا اون درسو بلاخره یاد بگیریم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد