روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم
روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم

در برابر خدا...


از تنگنای محبس تاریکی

از منجلاب تیره این دنیا

بانگ پر از نیاز مرا بشنو

آه، ای خدای قادر بی همتا

 

یکدم ز گرد پیکر من بشکاف

بشکاف این حجاب سیاهی را

شاید درون سینه من بینی

این مایه گناه و تباهی را

 

دل نیست این دلی که بمن دادی

در خون طپیده، آه، رهایش کن

یا خالی از هوا وهوس دارش

یا پای بند مهر و وفایش کن

 

تنها تو آگهی و تو می دانی

اسرار آن خطای نخستین را

تنها تو قادری که ببخشائی

بر روح من، صفای نخستین را

 

آه، ای خدا چگونه ترا گویم

کز جسم خویش خسته و بیزارم

هر شب بر آستان جلال تو

گوئی امید جسم دگر دارم

 

از دیدگان روشن من بستان

شوق بسوی غیر دویدن را

لطفی کن ای خدا و بیاموزش

از برق چشم غیر رمیدن را

 

عشقی بمن بده که مرا سازد

همچون فرشتگان بهشت تو

یاری بمن بده که در او بینم

یک گوشه از صفای سرشت تو

 

یکشب ز لوح خاطر من بزدای

تصویر عشق و نقش فریبش را

خواهم بانتقام جفاکاری

در عشق تازه فتح رقیبش را

 

آه ای خدا که دست توانایت

بنیان نهاده عالم هستی را

بنمای روی و از دل من بستان

شوق گناه و نفس پرستی را

 

راضی مشو که بنده ناچیزی

عاصی شود بغیر تو روی آرد

راضی مشو که سیل سرشکش را

در پای جام باده فرو بارد

 

از تنگنای محبس تاریکی

از منجلاب تیره این دنیا

بانگ پر از نیاز مرا بشنو

آه، ای خدای قادر بی همتا


فروغ فرخزاد...


نظرات 13 + ارسال نظر
دونده یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:27

سلام
امید که حالتون خوب باشه

شعر زیبایی بود. ممنون




از تنگنای محبس تاریکی

از منجلاب تیره این دنیا

بانگ پر از نیاز مرا بشنو

آه، ای خدای قادر بی همتا

آمین

ممنونم که سر زدی...

نگاه خیس یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:00

با اینکه حوصله خوندن نوشته طولانی رو ندارم ولی خوندم خیلی جالب بود موفق باشید

لطف کردین...

[ بدون نام ] یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:27

خیلی قشنگ بود... بعضی وقتا چقد حس آدمها به هم نزدیک...

ممنونم.
خودتونو معرفی نکردین که...

تارا یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 19:31

اشتباه فروغ این بود و اشتباه آدمای دیگه اینه که هنوز نمیدونن که خدا کارش فقط و فقط نظارت کردنه نه چیز دیگه.فقط نظارت میکنه و ثبت میکنه و ضبط میکنه.نه چیزی رو تغییر میده نه چیزی رو اضافه میکنه و نه کم میکنه.اشتباه آدما اینه که اینارو نمیدونن و هی صداش میکنن.البته این صرفا نظر منه وگرنه برای پست تو و همین طور شعر فروغ خیلی احترام قائلم.

آدم اگه از سنگ هم با اعتقاد بخواد جواب میگیره. من هم اعتقاد ندارم خدا به همه راز و نیاز ها جواب میده ئ اصلا اینی که جواب میده خداست یا کائنات. ولی به این اعتقاد دادرم که اعتقاد داشتن به یه چیزی ماورای قدرت بشری، آدما رو آروم میکنه و همین بسه...

گل بارون یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 19:54 http://www.golbarooni.blogsky.com

وای بازم کولاک کردی با فروغ.

ولی در جواب بگم که:

اگه سکوت خدارو در مقابل نیازت دیدی فکر نکن خدا صداتو نشنیده ،بلکه به همه کائنات فرمان سکوت داده تا صدای رازو نیاز بنده اشو بشنون امیدوارم درست نوشته باشمش چون قبلا جائی خونده بودمش .

تعبیر جالبی بود...

گندم یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 21:28 http://atregandom.blogsky.com

واقعا این طوریه؟
پس چرا ...
شعرش خیلی امیدوار کننده بود ولی متاسفانه همون موقع که خوندم نتونستم کامنت بزارم
و حالا دیگه اون حس درونم نیست.
ولی خیلی خیلی ممنونم بابت این حس قشنگی که با این شعر بهم دادی

کارت دارم بچه...
چرا آنلاین نمیشی...

هنگامه دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:11 http://hengameharjomand.blogsky.com/

عه عه چرا همه جا پر از غم شده تو دیگه از غم نگو منطقی باش

الآن شعر به این امیدوار کننده ای که اینجا نوشتم به نظرت غم داشت توش؟
یا من نمیدونم غم چیه...یا تو...

هنگامه دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:11 http://hengameharjomand.blogsky.com/

خواب می بینم دنیا مال من است...

بیدار می شوم..

و تو تعبیرش می کنی....

با چشمانت...

اینم یه عشقولانه که از غم بیایی بیرون والابوخودا از وب خودم کش رفتم

قشنگ بود...

سروش زندگی دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:38 http://soroshezendegi.blogsky.com

شعر فروغ حس عاشقانه راز و نیاز کردن بنده ای رو نشون می ده که اصلا به نظر نمی آمد اینطور آدمها هم اینقدر نزدیک و قشنگ باخدا صحبت کنن آدم حسودیش می شه بعضی ها چقدر بزگتر از اونی هستن که بنظر می ان. کامنتهایی که برای پستهات می زارن هم جالبه جمع های خوبی دارید

ممنونم که تو هم افتخار میدی و وارد این جمع میشی...

دونده دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:14

سلام مجدد
کامنت تارا را خوندم
در جواب تارا:

اگر اینطور باشه که میگی، اگر خدا کنار نشسته و فقط نگاه می کنه، پس این خدا دیگه به چه دردی می خوره؟!
اصلا می شه دیگه بهش گفت خدا؟؟!
چه خدای بی خاصیتی! من که همچین خدایی رو قبول ندارم!

مگه قرآن نخوندی شما:
آیه 64 مائده:

وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتان...

و یهودیان گفتند:« دستِ خدا (با زنجیر)بسته است». دست‏هایشان بسته باد! و به خاطر آنچه که گفتند، از رحمت (الهى) دور شدند! بلکه هر دو دستِ (قدرتِ) او، باز است.



خدا کنار ننشسته تارا جان! این همه دعا و ادعیه و خواستن ها که مطرح شده، بیهوده نبوده! و اگر غیر از این بود بی منطق و غیرحکیمانه بود.
پادشاهی که نتونه در امور مملکتش دخل و تصرف داشته باشه، دیگه سزاوار لقب پادشاهی نیست. و پناه می برم به خدا که چنین نسبت ناروایی رو به او بدم.

خوبه که این صفحه رو مطالعه کنی:
http://www.hawzah.net/Per/A/do.asp?a=AECD1.HTM


ممنونم

تارا دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 13:41

اوه اوه اوه اوه.این دوستمون اگه بیاد تو وبم چه کار میکنه!ممنون از جوابت!حتما میرم میخونمش.به علاوه هر کی خدا رو یه جور تعبیر میکنه.

درست میگی...
منم اعتقادم اینه که خدای آدما با هم فرق میکنه...

دونده چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 21:57

بازم سلام

ممنونم از اینکه جوابم رو خوندید. هم تارای عزیز و هم سرباز محترم

میگید که خدای افراد با هم متفاوته! صحبت شما رو میفهمم.

اما خدا یکیه! و چون ما برای شناخت خدا راهی نداریم جز اینکه اون خودش رو به ما معرفی کنه (چون هیچ سنخیتی بین خالق و ما نیست)، فرستادگان او فقط می تونند خدا رو معرفی کنند
گفته های مردم عادی مثل من و شما هیچ ارتباطی به خدای واقعی نداره
فقط باید به فرمایشات برگزیده های خود خدا مراجعه کرد. بنابراین خدای افراد چند تا نمیشه. دقیقا همونی درسته که خودش ، خودشو معرفی کرده

آره....گوهر خدا یکیه...برداشت ما از اون وجود منحصر بفرد، متعدده...

هنگامه شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:37 http://hengameharjomand.blogsky.com/

عاره به نظر من غم داشت غم چیه میشه بگی

بابا غم نداشت که....
به این شادی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد