پدرم وقتی مرد ، آسمان آبی بود ، مادرم بی خبر از خواب پرید ، خواهرم زیبا شد . پدرم وقتی مرد ، پاسبان ها همه شاعر بودند . مرد بقال ازمن پرسید: چند من خربزه می خواهی ؟ من از او پرسیدم : دل خوش سیری چند ؟*
قشنگ بود اما غمگین...روزا و لحظه هات پر شادی
بهتر ان است که برخیزمرنگ را بردارمروی تنهایی خود نقشه مرغی بکشم!!!سلاموبت قشنگه به منم سر بزنتو وبم اثار و نوشته های خودمو میزارمنظر یادت نرهمنتظرم............
جدا از این که این شعر سهراب شده حرف دلت و این حرف خیلی شادی نیست.اما شعرای سهراب واقعا قشنگ هستن مخصوصا همین صدای پای اب
دل خوش سیری چند؟!!.....
کعبه ام برلب آب،کعبه ام زیر اقاقی هاست.کعبه ام مثل نسیم ،می رود باغ به باغ ،می رود شهر به شهر.
قشنگ بود اما غمگین...
روزا و لحظه هات پر شادی
بهتر ان است که برخیزم
رنگ را بردارم
روی تنهایی خود نقشه مرغی بکشم!!!
سلام
وبت قشنگه
به منم سر بزن
تو وبم اثار و نوشته های خودمو میزارم
نظر یادت نره
منتظرم............
جدا از این که این شعر سهراب شده حرف دلت و این حرف خیلی شادی نیست.
اما شعرای سهراب واقعا قشنگ هستن مخصوصا همین صدای پای اب
دل خوش سیری چند؟!!.....
کعبه ام برلب آب،
کعبه ام زیر اقاقی هاست.
کعبه ام مثل نسیم ،می رود باغ به باغ ،می رود شهر به شهر.