بابا الکی داری زور میزنی. ....
هزار بار این تصمیمو گرفتی....
نچ....اینکاره نیستی...
پیش خودت چی فک کردی؟
خداییش داری وقتتو تلف میکنی...
قرارمون یه هفته دیگه. ببینم هنوز سر حرفت هستی یا نه؟ مطمئنم کم میاری...
توبه گرگ مرگه...
دیگه شخصیت آدم که شکل بگیره، نمیشه تغییرش داد....
اینا جمله های آشناییه که وقتی یه تصمیم بزرگ میگیری و میخوای روی تصمیمت بایستی، از دیگرون میشنوی.
چرا کسی به آدم امید نمیده واقعا؟ چرا دیگرون میخوان با این حرفا، "هیچ تصمیمی نگرفتن " خودشون رو توجیح کنن آخه؟ بابا جان، تصمیم گرفتن بهتر از تصمیم نگرفتنه. حتی اگه هزار بار نتونسته باشی روی تصمیمت واستی...
khob kari nadare inghadr tasmimato nashkon ta hormate harfat nashkane!mardoune ro tasmimat bemoun
هنوز با چشمای ماتش نشسته تو میدون
یه زن تو پیرهنِ قرمز، یه روحِ سرگردون
یه زن که دربهدرِ عشقِ رفته از دسته
تمامِ پهنهی تهران براش یه بنبسته
زنی که کلِ جوونیشو منتظر مونده
به انتظارِ کسی که دلش رو سوزوند
به انتظار همون که نیومد و گم شد،
زنی نشسته که حرف و حدیثِ مردم شد
از اون وقتی که شهر یادش میاد، یه زن توی میدونِ فردوسیه
کسی با خبر نیست که اهلِ کجاست، کسی با خبر نیست که دردش چیه
رو لبهاش یه لبخنده اما چشاش یه کوچهس که توش داره بارون میاد
میگه اون کسی که رو قولش نموند، یه روزی سراغش تو میدون میاد
زنی با موی سفیدش بازم تو میدونه
که حرفِ هیچکسو غیر از خودش نمیخونه
یه عمره مُرده ولی خیلیا اونو دیدن
کنارِ میدونِ فردوسی با همون پیرهن
نشسته تنها و خیره به عابرا مونده
به انتظارِ همون که ازش جدا مونده
زنی که مُرده ولی روحش اونجا منتظره
تا مردِ قصه بیاد اونو با خودش ببره
از اون وقتی که شهر یادش میاد، یه زن توی میدونِ فردوسیه
کسی با خبر نیست که اهلِ کجاست، کسی با خبر نیست که دردش چیه
رو لبهاش یه لبخنده اما چشاش یه کوچهس که توش داره بارون میاد
میگه اون کسی که رو قولش نموند، یه روزی سراغش تو میدون میاد