بعضی وقتا به دوستام، به آشناهام و حتی به فامیلام که میرسم، میبینم چقدر رفتاراشون برام غریبه اس. چقدر همدیگه رو کم میفهمیم. کسایی که این همه بهشون نزدیک بودم، چرا اینجوری شدن؟ چرا انقدر فرق کردن؟ احساس میکنم خیلی از هم دور افتادیم.
قبلا فک میکردم بقیه عوض شدن. یه مدته دارم به این فک میکنم نکنه این خود منم که عوض شدم؟
تو رفتی و بعد از تو مَردت مومیایی شد
دنیاش پر از اوهام مالیخولیایی شد
گردآبی از گرد و تکیلا روحشو بلعید
با اون کسایی که میگفت کابوسشن خوابید
گیتارو بد زد، شعرها رو اشتباه خوند
لبخندتو تو عکس رو شومینه سوزوند
با تیغِ کاتر دم به دم رگهاشو وا کرد
اسمِ تو رو تو خواب و بیداری صدا کرد
اون که بهت میگفت به هر لبخندی مشکوکه،
بیتو یه دلقک شد توی یه سیرکِ متروکه
عکسش توی آینه به ریشِ رؤیاهاش خندید
هر شب روی استیج دیوونهگیاش رقصید
تو رفتی و بعد از تو مَردت مومیایی شد،
دنیاش درست مثلِ یه فیلمِ سینمایی شد
فیلمی که توش بازیگر نقشِ یه دیوونهس
که دائمن مشغولِ مُردن توی این خونهس
فیلمی که دیوید لینچ از رو زندهگیش ساخته
دربارهی مردی که کل هستیشو باخته
مردی که از چشمِ همه زندهس، ولی مُرده
مَردی که خوشبختی اونو از خاطرش بُرده
اون که بهت میگفت به هر لبخندی مشکوکه،
بیتو یه دلقک شد توی یه سیرکِ متروکه
عکسش توی آینه به ریشِ رؤیاهاش خندید
هر شب روی استیج دیوونهگیاش رقصید
خیلی قشنگ بود....خیلی
بسم الله الرحمن الرحیم
جفتش
هم تو هم اونا
آدما تنها کاری که همیشه بلدن عوض شدنه
همه تغییر میکنن و این اگه ازشون دور بوده باشی، اذیتت میکنه.. ازشون بپرس. شاید اونا هم همین حس رو دارن. دوباره با هم بودن همه چیز رو بهتر میکنه..
موافقم...شدید
آدم عوض بشه، عوضی نشه
مثل صدای خندهی بچه توی عزا، آهنگِ کُندِ ثانیههامو به هم زدی
یه مالنا شدی و توی خوابهای من، با کفشِ سرخِ پاشنه بلندت قدم زدی
فرخلقاءِ قلعهی سنگیِ فیسبوک، با دیدن یه عکست امیرارسلان شدم
مثل یه زن که عشقشو آبستنه میخوام، روح تو رو ادامه بدم تو تنِ خودم
توی چشات مدیترانهی طوفانی داری و یه سرزمین کشف نشده پشتِ پیرهنت
نخلا تو فصل خرما به تو فکر میکنن، مردا همه مجسمه میشن با دیدنت
به عابرای بیخبرِ کوچه رحم کن، اِنقدر دل هوایی کن و خواستنی نباش
از وقتی پا برهنه تو ساحل قدم زدی، دائم نهنگا غرق میشن توی ماسههاش
من عاشقت شدم مثِ افسانههای دور، مثل جوونِ اولِ فیلمی سیاه سفید
که با نگاهِ دختری از پشتِ پنجره، از زندهگیش و آرزوهاش دست میکشید
تو سر رسیدی از توی خوابای بچهگیم، دنیام توی حریم نگاهت خلاصه شد
نسکافههای بیشکرِ روزمرهگی، با بستنیِ عشقِ تو کافهگلاسه شد
با من خودی شدی مثِ لبخند با ژوکوند، تو خونه کردی مثل یه تحریر تو صدام
چشمامو روی هفتههای لعنتی ببند، هر بوسهی تو یعنی یه قرص دیازپام
همقدِ عکس آلبوم کهنه جوون شدم، دستام دارن جوانه میدن عین یه درخت
از چشم من قشنگترین پرچمِ جهان، تصویر سینهبندِ توئه روی بندرخت
خندهت نمک پاشید روی زالوی هاری که خون ترانههای منو مزه مزه کرد
تو شعر من وزارت ارشادو سیل برد، وقتی که عطر تو همه دنیامو قبضه کرد
مِنبعد زیر سلطهی چنگیز هم بریم، من با تو روزگارمو تعریف میکنم
تا راه هیچ شاعری سمتِ تو کج نشه، خطِ سفیدِ عابرو اِسنیف میکنم
fekr konam in samar ye chizish misheha!!!to chi migi oun chi mige!?!!
taghyyr hamishe ke bad nist ettefaghan gahi kheily ham khobe
آخرین کامنت مجاهده . به خودت بیا