روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم
روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم

قربون خدا برم

خدایا!!! هر چیز بدی دوس داری نازل کن...ما بهش عادت میکنیم. چی فک کردی؟ فک کردی کم میاریم؟ فک کردی التماست میکنیم که به جای این همه بدی خوبی نازل کنی؟ نه دادا ما اهل این چیزا نیستیم. این سوسول بازیا به ما نیومده. برو بساطتو جای دیگه پهن کن...

آخیش!!! راحت شدم...تا حالا با خدا اینجوری حرف نزده بودم. پس با خدا هم میشه اینجوری حرف زد و سنگ نشد. میشه یه کم براش شاخ و شونه کشید بدون اینکه نگران عذابش باشی.آخه اون خدایی که از بچگی برام درست کرده بودن اصلا اینقدر با جنبه نبود...

خدا جون. خیلی مخلصتم. قربون جنبه و صبرت برم. دوس دارم دیوونه بازیام رو هم بخری. دوس دارم همیشه تو نظرم همون خدای مهربونتر از مادر باشی. آخه بعضی وقتا با مامانم هم بد حرف میزنم. ولی بعدش که میرم پیشش انگار نه انگار. واقعا دل مادرا خیلی مهربونه. حالا ببین خدا دیگه چیه...


ای بابا. باز یه کم تعریفتو کردم؟ باز خودتو ل...؟

نظرات 1 + ارسال نظر
Friend یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 00:42

شاخ و شونه میکشی پدر سوخته
بدهم پدر پدرسوخته ات را در بیاورند...
اینا رو خدا شب اومد به خوابم گفت بهت بگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد