روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم
روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم

بالاخره وبلاگ

همیشه مطالعه رو دوست داشتم. شاید از وقتی که تو لحظه های بی حوصلگی بچه گی و انتظار برای بزرگ شدن، تنها چیزی که پیدا میکردم واسه گذشت زمان خوندن کیهان بچه ها و سروش کودکان بود. بعدن به نوشتن علاقه پیدا کردم. ولی هیچ وقت نشده بود چیزی بنویسم که تو دید یه عده باشه که من ندیدمشون، نمیشناسمشون و نمیدونم وقتی نوشته های منو میخونن چی فکر میکنن، چه حسی دارن... . بالاخره وبلاگ. چیزی که وقتی اولین بار در باره اش شنیدم خیلی هیجان زده شدم و تا الان این یه قدم کوچیک رو بر نداشته بودم که توی یکی از همین وبلاگها، منم یکی از همین آدما باشم.

نظرات 3 + ارسال نظر
امید پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:43

الان این سفیر با اون سرباز فرق می کنه دیگه...
خب یه جوری این تمایز رو مشخص کنید که آدم از اول که داره پست رو می خونه بفهمه این اون یکیه، نه این یکی...

بله امید جان. اینوبلاگ دو تا نویسنده داره. یکی سرباز و یکی سفیر...

محمد پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 23:21

خوش اومدی رفیق

گلبرگ پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 15:19

قلم خیلی زیبایی داری ولی چه حیف که با اسم مستعاره...
نمیدونم هر بار که مطالبت میخونم برام تکراری نمیشن...و از خوندش کلی لذت میبرم امیدوارم همیشه موفق باشی:-)

ممنونم. لطف دارین....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد