شده ام مثل استانبول. نمیدانم آسیایی ام یا اروپایی. نیمم این سو و نیمه ی دیگرم آن سوهاست...فقط چند پل، دو نیمه ام را به هم جوش میدهد. نمیدانم کدام را آباد کنم. امان از این نیمه های دور از هم...
جمله ادیبانه قشنگی بود اما اگه واقعیت داشته باشه ناراحت کننده ست البته برای استانبول که یه جاذبه به حساب میاد اما در مورد آدمها سخته وقتی این شکلی باشی تکلیفت با خودت معلوم نیست احساس شادی نمیکنی.
اگه از این دوگانگی احساس ناراحتی میکنی، امید وارم پل مناسب رو پیدا کنی
ترکیه رو اینجور دیدم بیشتر! که هم ادعای روشنفکری دارن وتمایل به غرب وهم ادعای اسلام دارن ومذهب...
هیچ کدومو یه جا و کامل ندارن و نمیشه واقعا روشون حساب باز کرد
واقعا استانبولی؟؟ نمیدونم منظور توام اینیه که من درک کردم یانه
جمله ادیبانه قشنگی بود اما اگه واقعیت داشته باشه ناراحت کننده ست البته برای استانبول که یه جاذبه به حساب میاد اما در مورد آدمها سخته وقتی این شکلی باشی تکلیفت با خودت معلوم نیست احساس شادی نمیکنی.
اگه از این دوگانگی احساس ناراحتی میکنی، امید وارم پل مناسب رو پیدا کنی
ممنونم از اینکه سر میزنی و نظر میدی...
تو با این و هیکلت بیشتر شبیه اروپایی ها هستی


با این هیکل ؟ منظورت شیکممه؟
ترکیه رو اینجور دیدم بیشتر! که هم ادعای روشنفکری دارن وتمایل به غرب وهم ادعای اسلام دارن ومذهب...
هیچ کدومو یه جا و کامل ندارن و نمیشه واقعا روشون حساب باز کرد
واقعا استانبولی؟؟
نمیدونم منظور توام اینیه که من درک کردم یانه
آره...یه چیزایی توی همین مایه ها....
ممنونم...
کدام طرف را بگیرم؟
نمیدانم!!!!
منئ دچار بی نهایت از این تضادها هستم پل هم پیدا نکردم ولی تا دلت بخواد شکاف هست
امااااان
فقط پازلی ک خریدی خرابه
این پازل درست شدنی نیست
درست بی اندیش
پازل؟ کدوم پازل؟