منم گاهی خیلی خسته میشم ومتنفرم ازاینکه ازم بپرسن چراخسته ای؟چی خسته ات کرده؟وهزارسوال دیگه...دوست دارم فقط یه شونه باشه روش استراحت کنم وخستگیمودرکنم...
شونه واست میشم رفیق

ممنونم عزیزم...
لطف داری

شاید ...دختر اسفندی

پنج‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 14:37 http://ayande-roshaneman.blogfa.com

خستگی را تو بخاطرمسپار که افق نزدیک است وخدایی بیدار

قشنگ بود....ممنونم دوستم

سراب بیابان

جمعه 18 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 00:10

عزیزم چراخستگی ؟ خستگ از چی ؟ از کی ؟
من هیچ کمکی نمی تونم برات باشم . بی فایده ی بی فایده

چکآوک

جمعه 18 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 13:22

امروز بعد مدتها خورشید در اومده بودو منم تشنه همین.توی حیاط چمباتمه زدم زیر نورشو و دستامو گرفتم جلوی صورتم.همینطور که چشمام بسته بودو گرم آفتاب میشدم .صدای یه گنجیشک شنیدم.حس کردم خیلی وقته نشنیده بودمش.واقعا حس کوفتگی و ...توی دل زمستون هوای یه دشت سبزوخالی از آدم کردم.ولی این حس من بیشتر از سر بلاتکلیفی و بیکاری بود.امیدوارم روزای پراز شادی برگرده برات.خوشحالم که گندمو بعدمدتها دیدمش توی وبلاگت سرباز

چقدر قشنگ توصیف کرده بودی...
منمم خوشحالم که دوباره میبینمش. امیدوارم حضورش تداوم داشته باشه...

برشا

جمعه 18 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 14:01 http://www.beresha-n.blogfa.com

خستگی جسمی یا روحی؟

اگه جسمیه که با استراحت خوب میشه..ولی اگه روحیه باید یه راه پیدا کنی خوب شدنش..چون با استراحت حل نمیشه.

در هرصورت امیدوارم زودتر برطرف شه..