روزهای زندگی
زندگیم را دوست دارمروزهای زندگی
زندگیم را دوست دارمدرباره من
این منم که خوبیامو کسی هرگز نشناخته . . .
ادامه...
پیوندها
جدیدترین یادداشتها
همه- خداحافظ وبلاگ....
- ــــــــــــــــــــــــــــــــ
- دستورالعمل
- داروی تلخ...
- تفسیر به رای....
- شاد بودن...
- دل نوشته هایی از سر بیکاری....
- عقیده...
- یک تغییر بزرگ...
- رفتارهای کوچک، اما مهم...
- یک توصیه...
- هزار و یک روز ...
- به اندازه فاصله ایران تا چین...
- صورت...
- اخلاق در یک کلام...
- یا صد یا صفر.....
- نشانه ها....
- بلد نیستیم...
- آدمهای دوست داشتنی
- قدر...
- طعم تلخ دوست داشتن...
- دفترچه خاطرات...
- تهوع ذهنی...
- کار سختیه؟
- مرد...
- سبکبار...
- بی تو امکان دارد؟
- آدمها و من...
- پراکنده گوییهای آگاهانه....
- حرف حساب...
- آخر الزمان....
- ریکاوری...
- نقاط بحرانی...
- انسانهای خطرناک...
- مادر...
- دوستت دارم...
- یک احساس آشنا...
- حال خوب...
- این بار...
- سیب زمینی...
- یک حقیقت تلخ...
- صادق...
- صمیمیت...
- تو نباشی...
- وجدان شرمگین...
- ماهی سیاه کوچولو...
- برای تو
- تولد
- عصبانی
- گنج بی بدیل...
بایگانی
- بهمن 1394 1
- دی 1394 2
- آذر 1394 2
- آبان 1394 4
- مهر 1394 3
- شهریور 1394 1
- مرداد 1394 3
- تیر 1394 6
- خرداد 1394 6
- اردیبهشت 1394 4
- فروردین 1394 5
- اسفند 1393 8
- بهمن 1393 9
- دی 1393 6
- آذر 1393 5
- آبان 1393 7
- مهر 1393 5
- شهریور 1393 7
- مرداد 1393 4
- تیر 1393 6
- خرداد 1393 9
- اردیبهشت 1393 7
- فروردین 1393 8
- اسفند 1392 7
- بهمن 1392 10
- دی 1392 27
- آذر 1392 7
- آبان 1392 3
- مهر 1392 6
- شهریور 1392 12
- مرداد 1392 10
- تیر 1392 14
- خرداد 1392 10
- اردیبهشت 1392 19
- فروردین 1392 8
- اسفند 1391 4
- بهمن 1391 8
- دی 1391 5
- آذر 1391 6
- آبان 1391 5
- مهر 1391 6
- شهریور 1391 8
- مرداد 1391 6
- تیر 1391 5
- خرداد 1391 8
- اردیبهشت 1391 6
- فروردین 1391 6
- اسفند 1390 3
- بهمن 1390 5
- دی 1390 5
- آذر 1390 5
- آبان 1390 2
- مهر 1390 6
- شهریور 1390 4
- مرداد 1390 4
- تیر 1390 3
- خرداد 1390 7
- اردیبهشت 1390 8
- فروردین 1390 5
آمار : 198350 بازدید
Powered by Blogsky
فریاد
سوار موتورم شدم. رفتم یه جای خلوت و ساکت. رو به آسمون کردم و با تموم قدرتی که داشتم فریاد کشیدم. باز فریاد کشیدم و باز فریاد کشیدم.
الآن خیلی آرومترم. خیلی... فقط دیگه صِدام در نمیاد. شده مث صدای شهرام ناظری وقتی که سرمای بد خورده!
شُمام امتحان کنید، جواب میده!
سرباز
شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:27
آدم خالی میشه....
جالب بود
فرض کنید همین فریادو وسط میدون یا اینکه تو خونه می کشیدین چی می شد
الآن توی امین آباد بودم احتمالا....
سلام...
منم خیلی وقتا فریاد میخوام ولی حتی اگه برم یه جای خلوت از خودم خجالت میکشم جیغ و داد بکشم
اگه یه مشت ظرف شکستنی باشه بشکنم آروم تر میشم
در کل خوش به حالتون که آروم شدین
کیسه بکس هم خوبه ها
وای گفتی منم خیلی دلم میخواست میتونستم این کارو بکنم.من هم غم و غصه هام تو وجودم ذخیره شده هم شادیا و انرژی هام و برای تخلیه کردن هر دوشون هیچ راهی سراغ ندارم. اگه بخوام برم یه جای خلوت برای فریاد کشیدن باید یه نفر دیگه همرام باشه و من اینو نمیخوام.
کوه هم جای خوبیه....توی حموم زیر دوش آب هم جای خوبیه برای فریاد زدن. کسی نمیشنوه...
سرباز عزیز
چیزی شده؟
عزیزم. از این چیزا زیاده توی زندگی...
آره گاهی لازمه دکترهابجای یه مشت قرص فریادتجویز کنن ولی نمیدونم چرااینکاررونمیکنن منم گاهی بی تجویز دکترازاین داروهامصرف میکنم
من زیاد مصرف نمیکنم. ولی اینبار خیلی موثر بود
همش داریم داد می زنیم اما صدایمان حتی به گوش خودمون هم نمی رسه
چه برسه به گوش خدا؟
چقدر باحال گاهی وقتا منم خیلی دلو می خواد فریاد درمانی کنم ولی نمیشه از این به بعد خواستی داد بزنی دوتا هم جای من بزن شاید منم آروم بشم
چرا نمیشه؟
با ماشین برو یه پارک جنگلی ای جایی، پنجره ها رو بکش بالا کسی نشنوه تا دلت میخواد داد بزن...
من توی ماشین وقتی از تونل رد میشیم داد میزنم که بقیه هم چیزی نصیبشون بشه والابوخودا
کار خوبی میکنی...
شهرام ناظری را خوب اومدی
خیییییییییلی دلم می خواست که منم یه جایی واسه این کار پیدا می کردم
بگردی پیدا میکنی....
برای ما ایرانیها از نون شب واجب تره...