در ابتدای زندانی شدنم، چیزی که بر من بسیار ناگوار می آمد، این بود که افکاری مانند افکار یک انسان آزاد داشتم. مثلا آرزو می کردم کنار ساحل باشم و به طرف دریا پیش بروم. صدای اولین امواج را زیر کف پایم، داخل شدن بدنم را در آب، آسودگی و استراحتی را که در آن می یافتم پیش خود مجسم می کردم؛ و ناگهان حس میکردم که چقدر دیوارهای زندانم به هم نزدیک است. اما این حالت چند ماه بیشتر دوام نداشت. پس از آن جز افکار یک زندانی را نداشتم. منتظر گردش روزانه ای می ماندم که در حیاط انجام می دادم یا به انتظار ملاقات وکیلم می نشستم.
غالباً فکر می کردم که اگر مجبورم می کردند در تنه درخت خشکی زندگانی کنم، و در آن مکان هیچ مشغولیتی جز نگاه کردن به کل آسمان بالای سرم نداشته باشم، آن وقت هم کم کم عادت می کردم. آنجا هم به انتظار گذشتن پرندگان و یا به انتظار ملاقات ابرها وقت خود را می گذراندم.
این یکی از عقاید مادرم بود و آن را غالباً تکرار می کرد که انسان بالاخره به همه چیز عادت می کند.
مردی که فقط یک روز زندگی کرده باشد،میتواند بی هیچ رنجی صد سال در زندان بماند. چون آنقدر خاطره خواهد داشت که کسل نشود.
۸۵۶۳۲۰۶۳۴۷۸گاهی شانس فقط یک بار به آدم رو میاره پس باید قدرش رو دونست بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://fars.vcx.ir
سلام
توانایی سازگاری افراد با هم متفاوته. این یه اصل خیلی مهمه
وبا اینکه نوشته ی قشنگی بود اما بنظر من بعضی افراد نمی تونن با بعضی شرایط کنار بیان. تا ابد!
وقتی بالایی، سخته شرایط پایین رو تحمل کنی، در مقایسه با وقتی که از همون ابتدا پایین بودی.
اگه اجبار باشه باید کنار بیان. چاره دیگه ای نیس
مجبوریم زندگی کنیم بدون آنکه نقش خاصی رو ایفا کنیم کمتر آدمی وجود داره که تو حصار زندان بیرون اون با امید زندگی کنه
آره. قرار هم نیست نقش خاصی ایفا کنیم. و بعضی وقتا خوبه که به این چیزا عادت میکنیم.
به سایت پسر پیر مرد سر بزن . نفس ما هم سایت درست کرده
آپدیت نیست که...
توی زبون امیانه میگیم خیلی پوست کلفتیم
ادما به همه چی عادت میکنن همــــــــــــــــه چی
خوبیشم به همینه.
خیلی متن جالبو زیباییی بود
کنجکاو شدم بخونم کتابشو
azizam. pdf esh ro daram barat mifrestam.
سلام خیلی خیلی عالی بود ممنون
mamnoonam az nazaret
سلام من فکر میکنم عادت چیز زیاد بدی نیست حتی یه جاهایی خوبم هست مثل وقتایی که بچه صبح که میره مدرسه مامانشو میبوسه یا شوهری که خسته از سرکارش میاد خونه همسرش درست ازسر عادت بهش لبخند میزنه وخسته نباشید میگه ولی وجودآدم رو سرشارازعشق میکنه شاید الان بهش بگیم عادت ولی وقتی دیگه این لحظات نباشن افسوس میخوریم که چرا تموم شدن (زن داداش)
به به ....ازاین طرفا....

منم نمیگم بده که. آلبر کامو هم نمیگه بده...
آدرست اشتباهه؟ نمیره چرا؟
salam.....
vay......cheghad injaro taghiresh dadi.....
bebakhsh age dir miam........
خوش اومدی ...
گاهی اوقات لازم نیست برای تعبیر زندان از اتاقی کوچک با میله های اهنی استفاده کرد چرا که گاهی زندگی وقتی به میل و اراده ی خودت نباشد و نتوانی خودت برایش تصمیم بگیری میتواند زندانی بسی بدتر از اتاقی با میله های اهنی باشد. کسی که زندگی در قفس بی مرز زندگی را تجربه کرده باشد خیلی راحت میتواند در قفس کوچکتر زندگی را بگذراند
وای....چقدر قشنگ گفتی. واقعا هم همینطوره.
ممنونم دوست خوبم.
سلام
اگر اجبار باشه هم ممکنه کنار نیاد
درسته که منطق میگه باید کنار بیای، ولی به همین سادگی هم نیست
کنار نمیای ....و تا ابد خودتو می خوری...بدون اینکه موضوع برات عادت بشه_ برخلاف ادعای نویسنده کتاب_.....
شاید نتونه کامل کنار بیاد. ولی مسلما روز هزارمش با روز اول فرق میکنه و به همون اندازه روز اول آزار دهنده نیست دیگه
آدرس سایتمو اصلاح کن
چه متن زیبایی.. واقعا به این ها میگن نویسنده نه ماها که فکر میکنیم خیلی بلدیم..
چقدر زیبا گفته .. واقعا هم اگه داخل یه کنده باشیم باز هم عادت میکنیم و بالاخره یه سرگرمی پیدا میکنیم..
چه خصلت خوب و بدی داریم ما انسان ها
بعضی وقتا از این خصلتم بدم میاد و بعضی و قتا خذل رو شکر میکنم واسه داشتنش
منم با عقیده ی مادرش موافقم انسانها به خیلی چیزها عادت میکنن فقط باید اولش طاقت بیارن
عادت....اگه نبود زندگیسخت مبشد