ترجیح میدهم حقیقتی مرا بیازارد تا دروغی آرامم کند"
ولی خداییش دونستن و تحمل بعضی حقیقتا خیلی سخته. به هر حال، چه بخوام چه نخوام، چه دوس داشته باشم، چه دوس نداشته باشم و چه چشمام رو ببندم یا باز نگه دارم؛ بعضی چیزا داره عوض میشه؛ و این تغییر غیر قابل اجتناب و صد البته خیلی دردناکه...
بعضی وقتا دلم برای آرامش دروغی تنگ میشه. ولی میدونم هر آرامش دروغینی یه آشفتگی و درد خیلی خیلی بزرگتری در پی داره. پس همیشه:
"ترجیح میدهم حقیقتی مرا بیازارد تا دروغی آرامم کند"
سلام
دقیقا! موضوع من هم یکجوری به این آرامش دروغین مربوط می شه.
اما ظاهرا خیلی ها این آرامش دروغین رو می پسندن.
جمله کاملا درستیه.
ممنون از حضورت...
سلام

یه زمانی به این مطلب معتقد بودم. ولی روزگار بهم درس دیگه ای داد......
درسته که برخی حقایق تلخ از دروغ آرام کننده ی موقتی بهتره، اما بعضی چیزا رو اصلا نباید فهمید. حقایق تلخی که نه تنها کمکی بهت نمی کنه بلکه خوره ی جون می شه و از ادامه راه باز می مونی
اینی که می گم رو با پوست و گوشتم چشیدم
بی خبری گاهی خیلی نعمته.....
آره. تا یه حدی حرفتو قبول دارم. بعضی چیزا رو ندونی راحت تری. ولی اگه یه روزی دنیای دروغین پر از آرامشت خراب بشه چی؟ اون موقع چه جوری میتونی تحمل کنی وقتی خودت رو اصلا برای حقیقت آماده نکردی؟
وای بخدامنم خسته شدم از "راست"های دردناک منم دیگه اصلا از بعضی از "حقیقتهایی"که دونستنش دردی ازم دوا نمیکنه وبرعکس نمک روزخمم میپاشه بیزارم دلم میخوادبا یه"دروغ شیرین"دلم وسرم گرم باشه فکرشوبکن چه لزومی داره که همه حقیقتهای تلخو بدونی.چقدربایدتودوروزه دنیا همش مزه تلخی زیر زبونمون باشه.من الان تو رویاهام چن تا آرامش خیلی شیرین دارم که اصلا سعی نمیکنم کشف کنم که حقیقی اند یا دروغ وبهشون خیلی خیلی هم دلخوشم
اگه دونستنش دردی از آدم دوا کنه چی؟ منم قبول دارم چیزایی که به هیچ درد آدم نمیخوره، بهتره که ندونه اصلا. ولی معمولا اینجوری نیست. خیلی چیزایی که توی زندگیمون اثر داره با غفلت ما روبرو میشه.
اگه یه روزی دنیای دروغین پر از آرامشت خراب بشه چی؟ اون موقع چه جوری میتونی تحمل کنی وقتی خودت رو اصلا برای حقیقت آماده نکردی؟
راستش نمیدونم چی بگم من یه بار توی یه ماجرایی این دو تا حس بهم دست داد از حقیقت تلخ بیشتر لذت بردم چون حداقل فهمیدم چند چندم.اما اونچوری همش یه ترس و دلهره ای ته دل ادم هست که خیلی بده.
جالبه که حقیقت شاید در کوتاه مدت حتی کشنده به نظر بیاد، ولی لذتش در بلند مدت همیشه زیر زبون آدم باقی میمونه و این رویارویی با حقیقته که آدم رو بزرگ میکنه نه دروغ...
من خودموبرای شنیدن هر حقیقت تلخی آماده دارم ولی اصلا وبه هیچ وجه وتحت هیچ شرایطی سعی نمیکنم به چیزی که بهش دلخوش کردم ودلبستم شک کنم تا لازم بشه درباره اش کنجکاوی کنم تامجبورشم تحقیق کنم تابعد کشف کنم حقیقت نداشته ودروغ بوده ولی خودمو جوری تربیت کردم که از بزرگترین دروغها هم نشکنم اینجوری آرامش بیشتری دارم
اسمت کو؟

هر چند خودم فهمیدم...
البته من هم اعتقاد دارم آدم نباید الکی به خیلی چیزا شک کنه و گیر بده تا همه چیزش رو بفهمه. منظور من این بود که اگه حقیقت خواست خودش رو نشون بده، آدم خودش رو به ندیدن نزنه تا آرامش دروغینش حفظ بشه.
ولی اگه همه چی مرتبه که دیگه تحقیق کردن نمیخواد...
منم همینطور.
حقیقت رو ترجیح میدم و البته اینکه دوست دارم خیلی زود هم به حقیقت چیزی برسم
آره. حدس میزدم عجول باشی
وووووووووو
چطور حدس زدی ناقلا؟
ای نامردو کجا بودی چند روزه؟
هان هان؟
kodoom chan roozeh?!!
همین چند روزه

واسه چی دیر جواب میدی؟
رفتی چین؟
من که زود جواب میدم. دیگه روزی یه بار وصل میشم. بعضی روزا هم که وصل نمیشم...
گاهی وقت ها
سکوت..
همان دروغ است..!
فقط...
شیک تر!
مؤدبانه تر!
و با مسئولیت کمتر...!!!
جالب بود...
ممنون که به یادم بودی پسر خوب
برعکس من چند وقته نیومدم بهت سر بزنم
با مرام
لطف کردی اومدی...
دروغهای محبت آمیز هم به آدم ارامش می دن
قبول دارم...