نشانه ها...
خیلی وقتها، تنها چیزی که نمیگذاشت امید در دلم بمیرد، همین نشانه ها بودند. نگاه کردن یه برنامه تلویزیونی درباره چیزی که مدتهاست داری بهش فکر میکنی، یک تلفن غیر منتظره از یک دوست، شنیدن نا خودآگاه مکالمه دو نفر، خواندن پیامی در اینترنت و خیلی چیزهای دیگر.
گاهی این نشانه ها آنقدر آرامم میکند که حس میکنم هیچ وقت از این آرامتر نبوده ام.
این نشانه ها، از سمت هر کس که میخواهند باشند، یا اصلن، نشانه باشند یا یک تصادف ساده، گاهی وقتها، تنها دست آویز خیلیها میشوند برای شاد بودن و حتی زندگی کردن.
کاش من هم میتوانستم گاهی اوقات، نشانه ای باشم برای کسی....
اوهوم
خیلی دوسشون دارم اینا رو
بیشتر طبیعی بودنشون این که یه جورایی دلمو خوش کنم که واقعن یه نشونست آرومم میکنه
به نظرم تو زندگی هر کسی میتونه کم و کیفش باشه منتها بستگی شدیدی به ذهنیت طرف داره
آره. همینطوره...توی زندگی من که خیلی زیاده...
Az koja miduni nisti
دقیقا همینطوره...نشانه های ارامش بخش زندگی..
منم دوس دارم یک نشانه باشم..
ممنونم دوستم...
راستی لینکتون کردم
ممنون لطف کردین. منم به همچنین...
البته با افتخار
اختیار دارین...
دقیقا...
گاهی وقتا اصن همین چیزای کوچیک باعث می شه مسیر زندگی یه نفر عوض بشه...
درسته....منم اعتقادم همینه
آدرس که قبلا گذاشته بودم براتون :)
دیگه روزانه نمی نویسم.. و فک نمی کنم دیگه بنویسم
به هر حال قلمتو دوس دارم....
زیبا مث همیشه
ممنونم.....خوبی تو؟