روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم
روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم

ماهی سیاه کوچولو...

یه ماهی که داره خفه میشه. به خودش تکونی نمیده که خودشو بندازه توی آبی که نزدیکشه. حتی، حس و حال بالا و پایین پریدن هم نداره. دستهایی رو که به سمتش دراز میشن برای کمک گاز میگیره حتی... خسته شده از همه کس و همه چیز. فقط به نبودن فکر میکنه و بس...

آروم آروم داره بیحال و بیحال تر میشه.

چیکار باید کرد؟

نظرات 10 + ارسال نظر
دوست دوشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 08:19

خوش به خالش، یعنی اعتقاد داره که اوضاع بعد از مرگ براش بهتره، البته من ماهی ای ندیدم که دست و پا نزنه

مرسی که سر زدی...
شایدم انقدر نا امیده که هیچ انگیزه ای به بهبود اوضاع نداره...

طوفانی دوشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 19:44

سلام

فکر کنم حالشو می فهمم. اول دست و پا می زنی...به زمین و زمان خودتو می کوبی... بعدش که دیگه خیلی طولانی میشه، به یه وضعیت بی تفاوتی می رسی...فرقی نمی کنه دیگه چه اتفاقی بیفته! ....


باید امید داد...امید به رسیدن به وضعیتی بهتر...

بی تفاوتی......واقعن واژه مناسبیه برای این وضع

سراب بیابان سه‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 09:02

چرا با اینکه ماهی خوب معلومه که سفیده ؛ گفتی ماهی سیاه کوچولو ؟مگه هر که نا امیدو خسته و ........باید رو سیاه هم باشه؟
به نظر من باید به گازش توجه نکرد باید هر طوری شده انداختش تو آب

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

متاسفم برای اون ماهی

به هر حال افسردگی . ناامیدی، یه جور سیاهیه...
من بیشتر متاسفم برای بقیه که نمیتونن کمکش کنن.

سروش تنهایی سه‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 09:03

معلومه ماهی از آب بیرون افتاده ندیدی وقتی دیوونه وار این ور و اونور می پره ما آدمها که فک می کنیم عاقلیم با بد فهمی خودمونو بی انگیزه می کنیم

ماهی خسته از زندگی بیرون از آب افتاده دیدی؟

خورشید سه‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 12:44

Babaiiiiiii

چکاوک سه‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 17:58 http://yazdan-paki1.blogsky.com/

خب اگه داری از بیرون بهش نگاه میکنی باید بهش کمک کنی
به زورم که شده بنداریش تو آب
راستی سرباز میگم ماهی بدون آب خفه نمیشه ها هلاک میشه حیوونکی

آره....باید به زور....کاری کرد.

شیدا یکشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 02:53

آآی ماهی ها که در دریا نشسته شاد و خندانید
یه ماهی روی ساحل دارد میسپارد جاااان

حکایت جان دادن و تماشا کردن دیگران همیشه و همه جایی شده....

بعضی وقتا نمیخوایم فقط تماشا کنیم. ولی غریق، خودش تمایل به نجات نداره....

Ali سه‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 04:22

۱. شما باید حواست باشه که واسه کمک دستت رو سمت دهانش نبری، هم بی‌ فایده است، هم اون تلاش می‌کنه که گاز بگیر (سعی‌ کنی جا و محل و تریک مناسب واسه کمک رو پیدا کنی‌، نه کور کورانه! به یه نیلوفر آبی‌ که پژمرده شده آب نمیدن!



۲. من اگه باشم، بی‌ توجه به ماهی‌ و گازش، روش آب می‌ریزم، به جای اینکه خودم خیلی‌ نزدیکش بشم که هم اون منو گاز بگیره و نذاره کمکش کنم، هم خودم از دیدن اینکه ماهی‌ داره گازم میگیره نه امید بشم و دیگه کمکش نکنم!



۳. من خودم قبلان، میرفتم صاف با طرف مینشستمو گفتگو و اینا، خودم هم افسرده و آزرده میشودم (تو مثل شما، ماهی‌ گازم میگرفت) الان اما سعی‌ می‌کنم از موضع بالا به قضیه نگاه کنم و یک جور مناسب‌تری (بسته به شرایط) کمک کنم، نه تنها رهجی که آسونه و بلدم!

ممنونم. واقعن کمک کردی...

هنگامه چهارشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 11:50

دلم هوس یک دوست قدیمی کرده
یک رفیق شش دانگ
یک آرام دل
کسی که امتحانش را در رفاقت پس داده
ودیگر محک زدن و زیر و رو کردنی در کار نباشد
رفیقی که من نگویم و
او بشنود
بخندم و حجم بغض را در خنده ام ببیند
رفیقی که بگویمش برو امـــــــا
بـــــــــماند
که نرود ...

قشنگ بود....

ژنرال دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 19:41

خوش به حال ماهی....
من که قشنگی های مردنو توی خواب میبینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد