وقتی با دقت و درست و حسابی به رفتارای زندگیم نگاه میکنم، میبینم ریشه خیلی از رفتارها، حرف ها و حتی طرز فکرام، ترسه و نه اشتیاق و انگیزه. ترس از بی پولی، ترس از تنها شدن، ترس از طرد شدن، ترس از مسخره شدن، ترس از دست دادن رفقا و اطرافیان، ترس انجام دادن کارهای جدید، ترس ابراز وجود، ترس از قوی بودن، ترس از تمام شدن منابع، ترس از شکستن حصارها و قفسها، ترس از رها شدن، ترس از واقعیت، ترس از زندگی کردن اونجور که خودم میخوام...
تا وقتی که نتونم دلیل انجام کارهام رو از ترس به اشتیاق تبدیل کنم، نمیتونم اونجور که باید و شاید، شاد باشم...
درسته همه مون همینطوریم
متاسفانه
جمله آخرتون خیلی جالب بود
ممنونم از حضورت و نظرت...
اوهوم
ترس اونقدر تنوع داره که همه ادمها حداقل یه نوعش رو در وجودشون دارن
موافقم...
خیلی جالب بود حرف دله ما رو گفتین استفاده کردم ممنون