پنج ساله ام؛ شاید هم چهار ساله... نه نه! اصلن فکر میکنم سه ساله باشم. ممممم. یه کم که بیشتر فکر میکنم دو ساله ام. اصلن یک ساله ام....
اگه روزهایی که بدون عشق، با استرس، با نگرانی و دغدغه، با غم و غضه با ترس و اضطراب، با ذهن درگیر و قلب شکسته گذروندوم رو از عمرم کم کنم، شاید به چند ماه هم نرسه...
حق من از زندگی این نیست. حق هیچ کدوم از ما از زندگی این نیست. حق ما زندگی کردنه...
بیاید حقمون رو از زندگی بگیریم...
من عاشق فریاد سکوتم هستم
دل را به خیال به خاطراتت بستم
از برج فلک داد زنم ای عشاق
من عاشق یار بی وفایم هستم
حق من از زندگی این نبود....
عده ی کمی از ما زندگی کرده ایم
مابقی فقط زنده ایم ....
حغ ,هق, هغ...حتی نوشتنش هم یادمون رفته ...و تلفظش بیشتد آدم هارو به هق هق میندازه ...
نوشتن یادمون رفته...
زندگی زورش زیاده لعنتی سخته حق گرفتن ازش!
میخونم حتمن...
من ک هنوز با این اوصاف چهل روزمم نشده والابوخودا
منم چند ماهه ام...
گمون کنم آخر و ته ته اش به قول خود خدا دو روز زندگی کردیم
واقعا این که میگن دنیا دو روزه درسته
اره واقعن همینه....
زندگی یعنی همین چیزهایی که گفتین اگه غم و نگرانی نباشه آرامش معنی نداره اگه شکست نباشه پیروزی شیرین نیست اگه بدون عشق نباشید وقتی پیداش کردین نمیشناسینش و قدرش رو نمی دونین آره باید حقمون رو از زندگی بگیریم اگه نیمه پر لیوان رو ببینیم و با همه سختی ها، باز امید وار باشیم. این یعنی گرفتن حقمون
نگاه من به زندگی خوشبینانه ست
دیدگاه جالبی بود....
واقعا انگار خیلیامون همینجوری هستیم...
اما چجوری میتونیم حقمونو از زندگی بگیریم؟
سوالیه که شاید خیلی جوابها براش باشه..اما؛از حرف تا عمل خیلی حرفه!
آره....از حرف تا عمل خیلی حرفه...