من نگرانم.
من نگران قلبهایی هستم که از حرفی کوچک، زخمی عمیق بر میدارند.
من نگران کینه های بزرگی هستم که از شوخی های کوچک حاصل میشوند.
من نگران حرمتهایی هستم که تحت عنوان صمیمیت، هتک میشوند.
من نگران لرزش قلب مادرانی هستم که برچسب کهنگی بر افکارشان نهاده میشود.
من نگران برکت و صمیمیتی هستم که در عصر موبایل و وایبر و اینترنت، روز به روز از زندگی ما آدمها کم میشود.
من نگران خواهران و برادرانی هستم که سال تا سال، حتی همدیگر را نمیبینند.
من نگران مردمی هستم که این روزها، بی تفاوت تر از همیشه از کنار کنجشک نیمه جان کنار خیابان میگذرند.
من نگران چشمهایی هستم که دیگر گریستن را از یاد برده اند.
من نگران مردمی هستم که میترسند تا از آنها فیلم گرفته شود تا عده ای دیگر با دیدنش به خنده بیفتند.
من نگران خانواده ای هستم که با هم سر سفره برکت خدا مینشینند ولی همدیگر را نمیبینند.
من نگران بی میلی مردم برای قدم زدن زیر باران و برفم.
من نگران بودن ماشین حساب بر روی همه موبایلها هستم.
من نگران زیاد شدن فست فودها و کم شدن رستورانهای سنتی هستم.
من نگران پدرهایی هستم که سرهاشان از شدت شرم، پایین انداخته شده اند.
من نگران یک ماه بدون پیاده روی و ورزشم.
من نگران مادرانی هستم که چشمشان به تلفن و درب خانه خشک شده و کسی احوالشان را نپرسیده.
من نگران پدرانی هستم که "کاش تو پدرم نبودی" را از فرزندانشان بارها و بارها شنیده اند.
من نگران چشم و هم چشمیهایی هستم که به جای آرامش، غم و اندوه و استرس را به زندگیهامان وارد کرده است.
من نگران دستهایی هستم که مدتهاست به آسمان بلند نشده اند.
من نگرانم.
این پستت و واقعا دوس دارم. عین واقعیت بود
من فکر میکنم اگه ما تو زندگیهامون استرس داریم واسه اینکه این نگرانی های کوچیک زیاد شده و رو هم تلنبار شده و باعث استرس و اضطراب شده. شاید اینترنت و موبایل و تلفن ...... این موضوع و تشدید کرده باشه
درسته...واقعن همینطوره...
ممنونم از کامنتت عزیزم
منم ۰۰۰۰۰
وااااااااااااااااااااااااای!
واقعیت های تلخ...
نه.
نمیخوام فکر کنم مردمی که در نزدیکی من زندگی میکنند اینطورند.
نه!
من همان برکت..ستن و صمیمیت را میخواهم...
زندگی ها دارد...اصالتش را فراموش میکند...
نه!
من نمی گذارم!
نه به دوست داشتن من و توئه و نه به خواستن من و تو...چه بخوایم چه نخوایم بعضی چیزا اتفاق میفتن...
منم نگرانم نگران تمام نون های اول کلمات
که گران بودن روحم را ن گران می کند
ن هایی مثل...
ن توانستن
ن دانستن
ن فهمیدن
ن یامدن
ن دیدن
ن شنیدن
ن ...
شیدا
چقدر قشنگ و شاعرانه گفتی...براوو
نوشته ی خودت بود ؟!
بله...
همه نگرانیات سرباز عزیز نگرانیای منم هست!
البته خیلیاشو ایجاد میکنم و حواسم نیست...
ولی هنوز دلم واسه گنجیشکا میسوزه ...
نگران خونواده ام هستم و میشم!
رستوران زیاد نمیرم
متاسفانه نگرانی هایی که برای پدرو مادره رو درست نگران شدی چون میدونم چه کردیم با رفتارمون باهاشون
من نگرانم خیلی نگرانم
من نگران سرنوشتمم
چه نگرانی داری؟
ممنون از نوشته های خوبت
ممنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــون
منم ممنون از حضورت