ما مردمی شده ایم که برای شادی کار نمیکنیم، بلکه از سر "ترسهایمان" است که از صبح سگ دو میزنیم. از ترس از "نداری" بگیر تا ترس احمقانه "چشم و هم چشمی" تا ترس از "کم شدن رزق و روزی" و ...
نمیخواهیم موفق باشیم. میخواهیم از بقیه "موفق تر" بشویم و اینست که هر روز افرسوده تر و عصبی تر میشویم
این نوشته از خودم نبود. از فیس بوک دیدم و خوشم اومد.
چ عجب سرباز... بلاخره آپ کردی!!!
این حرفا الان شده یک واقعیت.
برای مردم که هر روز عصبی تر..ناراحت تر..و ناامید تر میشوند...
ولی می توانیم طرز فکرمان را تغییر دهیم.
تا با خوشبختی زندگی کنیم..با عشق..با مهر..روزگارمان را سرسبز کنیم.
"با نگاهی نو بسازید سرنوشت..سرنوشت را نتوان از،سر، نوشت"
از حضور سبزت هم ممنون!
من هم ممنونم که سر زدی و کامنت گذاشتی
یا همینکه همیشه میخوآیم بهترین بآشیم / گرچه من دوست دآرم بلندطبعی رو ولی خوب ترس همیشه همرآشه , ترس ِ بهترین نبودن .
و اذیتها و آزارهایی که به خودمون میدیم تابه هر قیمتی شده بهترین باشیم...
خیلی ها برای زنده موندن سگ دو میزنن میدونی کسایی ک دستشون تنگه و مریض هم باشن چی میکشن چشم و هم چشمی طلبشون والابوخودا
چشم و هم چشمی برای آقا زاده ها ست اصلش
این حرفیه....
واقعا!!
هیچ کاری رو صرفا برای شاد بودن و موفقیت انجام نمیدیم هیچ کاری رو صرفا برای دل خودمون نمیکنیم....
لایک سرباز جان
سلام سرباز عزیز. خوبی؟
تو هم بدتر از من نوشتن هات کم شده ..
ممنون که این مدت بهم سر زدی..
واقعا راست گفتی. همه چیزمون برعکس شده. خدا کنه به روزایی برسیم که از زندگیمون لذت ببریم
ممنونم.
زلزله اذیت نکرد؟
تنها چیزی که هیچ وقت یاد نگرفتم و یاد نگرفتیم زندگی کردن به خاطر دل خودمون بوده.همیشه سعی کردیم چیزی باشیم که دیگران میپسندن و تایید میکنن و نتیجشم شد غرق شدن تو ترس ها و نگرانی ها و غم ها و نا رضایتی از زندگی.کاش میتونستیم یاد بگیریم برای دل خودمون زندگی کنیم و برداشت ها و نگرش آدما رو تو زندگیمون به هیچ بگیریم و تو تلاش ها و تصمیماتمون فقط توانایی ها و علایق خودمون رو ملاک قرار بدیم ولی متاسفانه همیشه یاد گرفتیم خودمون رو سانسور کنیم .من که این طوری ام.
همه به صورت بای دیفالت اینجورین. ولی میشه تغییر داد. فقط باید حواسمون باشه...
نگفتم اب به فواره محتاجه گفتم به هم محتاج هستن تا ابی نباشه هیچ فواره ای معنا نداره و تا فواره ای نباشه اب نمیتونه خودشو به نمایش بزاره و وجود ماه و خورشید به هم وابسته هست چون هر کدوم با وجود دیگری معنا پیدا میکنن.
نمیدونم....
لااقل منظور من این بوده:-)
سلام منم کاملا موافقم خسته شدم بس که دنبال زندگی دویدمو آخر بهش نرسیدم همیشه ازم جلوتره تا کی سگ دو زدن رلم آرامش میخواد گوهر کمیاب این زمونه
امیدوارم به آرامشی که دوست داری برسی.
بیشتر آرامش یه چیز درونیه البته.
کاش هر کسی واقعا میدونست تو دنیا چی میخواد.
اونوخت دیگه حرص و رقابت و چش م و هم چشمی به خاطر چیزایی که همه دارن و ... نبود یا حداقل کمتر میشد.
واقعا نمیدونم این همه دوندگی آخرش به کجا ختم میشه !
وقتایی که واقعا میفهمم بدنم توانایی کشش نداره
وقتایی که سیر میشم از همه چی !
مرسی به خاطر کامت سرباز
منم ممنونم که سر میزنی...
سلام
حالتون چطوره؟؟
نوشته خوبی بود! ممنون
به قول دوستی: ما زندگی نمیکنیم! مُردگی می کنیم! :((
یه دنیا ممنو ن که بهم سر می زنین
سلام
حالتون چطوره؟؟
نوشته خوبی بود! ممنون
به قول دوستی: ما زندگی نمیکنیم! مُردگی می کنیم! :((
یه دنیا ممنو ن که بهم سر می زنین
ممنونم سر زدی دوستم
اینکه میگن حقیقت تلخه جدا تلخه ها
ریبا بود
ممنونم که سر زدی...
پس حالا جایزه بهم بده
واسه چی آخه؟
می خواستم یه چیزی بنویسم پشیمون شدم.
راجب ترس از بهشت و جهنم بود
کاش مینوشتی عزیزم...
ممنون که سر زدی.
سلام.
واقعا همینجوره.همه چی امیخته شده به ترس.
ترس از اینده ترس از گذشته.
شاید واقعا دلیلی واسه این همه ترس نباشه...
پس چرا میترسیم؟؟؟!!
به خاطر اینه که نه به خودمون اعتماد داریم، نه به مملکتمون و نه به خدامون