روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم
روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم

ارزش

هر چیزی توی این دنیا قیمتی داره و باید به قیمت واقعیش خریداری بشه. نه کمتر و نه بیشتر. نه باید ارزش یه چیزی رو که نداریم، بیش از حد ِواقع  زیاد بدونیم و نه باید ارزش خیلی چیزای دیگه ای که داریم کمتر از حد واقع بدونیم. واقعا ًبا چرتکه انصاف باید به سراغ داشته ها و نداشته هامون بریم. این مطلب رو هم باید حتماً مد نظر بگیریم که برای به دست آوردن نداشته هامون، ناچار باید از خیلی از داشته هامون بگذریم و اینجاست که باید ترازوی سود و زیان به کارمون بیاد. ترازوی سود و زیان هر کسی هم با کس دیگه فرق داره. باید از ترازوی سود و زیان خودمون کمک بگیریم نه از ترازوی کسای دیگه.

آیا واقعا به دست آوردن اون چیزایی که میخوایم به دست بیاریم، ارزش از دست دادن تمام یا قسمتی از اون چیزایی که الآن داریم رو داره یا نه؟ و آیا واقعاً وقتی که به قیمت از دست دادن چیزایی که داریم، اون چیزایی که نداریم رو به دست آوردیم نسبت به الآنمون خوشحالتر و راضی تر خواهیم بود؟

شاید مهمترین تصمیمای زندگی در گرو همین پاراگراف آخر باشه...




پ.ن: شاید آدم نتونه ارزش چیزایی که داره و چیزایی که نداره رو درست ارزشیابی کنه. برای این کار میتونه از دو قشر کمک بگیره:

1- کسایی که چیزایی که ما الآن داریم رو داشتن، ولی اونا رو از دست دادن.

2- کسایی که چیزایی که ما آرزوی داشتنشون رو داریم رو خیلی وقته به دست آوردن.


نظرات 19 + ارسال نظر
سارا دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:57

عجب پستی بود کلی فکریم کرد... آره واقعا کاش می شد فهمید چیزهایی که الان داریم ارزشمندترن یا چیزهایی که یه عمر تو فکر به دست آوردنشونیم...

واقعا باید به این مسئله ها جدی تر فکر کرد...

سارا دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:02

در ضمن من این بار اول شدم. هرچند عجیب تو فکرم!

ممنونم. لطف داری

سارا دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:02

در ضمن من این بار اول شدم. هرچند عجیب تو فکرم!

سارا دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:04

تازه به من مربوطی نیست که کامنت هام دو بار میاد...

نمیدونم چرا دیگه نمیشه اسمایلی گذاشت.
وگرنه یه اسمایلی خوشگل میذاشتم اینجا

سروش زندگی دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:13 http://soroshezendegi.blogsky.com

بعضی داشته ها انقدر به ما نزدیک و دست یافتنی وبدون زحمت به ما ارزانی شده که ما اصلن اونا رو نعمت نمی دونیم شاید هیچوقتم از دستشون ندیمو نفهمیم. مثل توانائی های فردی ،دیونه نبودن،قدرت تفکر،چشم،گوش.....
بعضی موقع دردسها و مشکلات هم نعمته مثل کرانی های تو ایران و دیکتاتوری وقتی می بینیم ما هم ایرانی هستیمو حق اعتراض داریم

حق اعتراض؟
اونوخ کجاس این حق؟ به ما هم بگو بریم اعتراض کنیم...

دل نوشته دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:11 http://www.sulky.blogsky.com

درسته سرباز
...........
به نظر من اگر برا اون چیزی رو که نداریم زیاد امیدوار باشیم و با اینکه نداریمش حتی حسش هم باعث می شه ما به سمت جلو حرکت کنیم و پیشرفت کنیم چرا که نه! می ارزه....
عین عشق
عشق اگر حقیقی باشه اگر حتی کنارت هم نباشه حتی اگر هزار تا مانع هم بیاد وسط و نرسی بهش همین حسش باعث پیشرفت ما می شه..
..............
از خدا می خوام حس عشق رو تجربه کنی سرباز اونم عشق حقیقی رو نه وابستگی که این روزا بیشتر عشقا شده وابستگی برا همین باعث افت طرف مقابل می شه.
:)))))

به نظر من عشقی که از راه دور باشه، هیچوقت حقیقی نیست یا یه طرفه است...

گندم دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 16:29 http://ATREGANDOM.BLOGSKY.COM

یعنی عاشق موضوعاتی هستم که تو وبلاگت مطرح میکنی
میدونی؟
یه تلگر میزنی ولی اگه ادم اهل فکر کردن باشه میتونه خودش کلی گسترشش بده و واقعا به کار بگیرش.
ممنون بابت این پستای مفید و قشنگت
تازه دیدمتا ولی نمیدونم چرا دلم تنگ شده

مرسی عزیزم. لطف داری ...
تو هم چند وقته کم مینویسیا...
دلمون برای نوشته هات تنگ شده...

گل بارون دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 21:01 http://www.golbarooni.blogsky.com

خیلی دلم میخواد به آرزوهام برسم ولی دوست ندارم به قیمت داشته هام باشه تا حالام هر وقت خواستم برم دنبال آرزوهام بخاطر ترس از دست دادن داشته هام یه جورائی بیخیالش شدم اینجور مواقع خیلی برای خودم متاسف میشم

خب دیگه...این ترازو برای اینه که آدم متاسف نشه دیگه.

تارا سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:26

چیزایی که داریم برامون ارزش ندارن و چیزایی که نداریم برامون سنبل ارزش ان.نمیتونیم با ترازوی انصاف بسنجیمشون.داشته هامون بی ارزش ان چون ما خودمون انتخابشون نکردیم.ما خودمون به دستشون نیاوردیم.بودنشون به خواست و اراده ی ما نبود و از وقتی چشم باز کردیم اونارو کنار خودمون دیدیم.شایدم به داشته هامون عادت کردیم و برامون عادی شدن و وقتی از دستشون بدیم و مجبور شیم این عادت رو ترک کنیم اون وقت به خلا حضورشون پی میبریم.

واسه همین گفتم باید از کسایی که اونا رو داشتن و الآن از دستش دادن بپرسیم.
زندگی اونقدر ها بلند نیست که بتونیم همه چی رو خودمون تجربه کنیم. کاش اینو میفهمیدیم...

تارا سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:35

در عوض برای نداشته هامون ارزش زیادی قائلیم.بهشون بال و پر میدیم و بزرگشون میکینم.چون خودمون خواستیم که داشته هامون بشن.چون تو زندگیمون نبودن و بهشون عادت نکردیم پس شوق به دست آوردنشون رو داریم.تو تقابل با نداشته هامون یادمون میره بعضی از داشته هامون هم زمانی عنوان نداشته رو به یدک میکشیدن.آدما با ارزش زنده ان.با ارزشی که به اهداف مختلف میدن و براش تلاش میکنن.اما همین مایه ی حیات هم اگه به عمقش پی ببری میفهمی که چقدر پوچه.ارزش تو دست نیافته ها و دور از دست رس ها خونه داره.و تو دست رس ها چون کلمه ی قدرتمندی به اسم عادت خونه کرده راهی برای ورود ارزش نیست.وای من دوباره زیاد حرف زدم.ببخشید تو رو خدا.وقتی پستای استدلالی میذاری و آدمو میبری تو فکر باید منتظر این نظراشم باشی.

ممنونم از نظرت تارا جان.
کلا اگه میل آدم به داشتن یه چیزی قبل از به دست آوردنش 100 باشه، وقتی به دستش میاری میبینی 10 هم نیست. وقتی از دستش میدی باز ارزشش توی ذهنت میشه 100. آدم موجود عجیبیه کلا و خیلی هم مسخره...

تارا سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:58

شدیدا با همه ی حرفات مواااااااااااااافقم.
با اینکه از مخالفت کردن با دیگران لذت میبرم ولی الان نمیتونم مخالفت کنم

سرعت عملت هم بالاستا...
بابا یه کم مخالفت میکردی کل کل میکردیم با هم...

تارا چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:45 http://unpredict.blogfa.com

وااااااااااااااای تحریکم نکن که شدیدا عاشق کل کل کردنم.خب کاری نداره میتونی یه پست بر علیه خانوما بذاری تا رگ فمنیستیم بزنه بالا و شروع کنم کل کل کردن.
هر چند که فکر نمیکنم همچین حریف سرسختی باشی.از اونایی هستی که زود تسلیم میشن.
من همیشه تو کل کل با مردا برنده بودم.البته ریا نشه

آخ آخ آخ...
بد جور تحریکم کردی یه پست بذارم فقط به نیت کل کل با تو. یعنی اون موقع میفهمی چه قدرتی دارم توی کل کل کردن....
آخ آخ آخ...منتظر باش...

تارا چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:35

بچرخ تا بچرخیم.البته واسه پشیمونی هیچ وقت دیر نیستا.

میبینم روزی رو که پشیمون شدی که چرا کل کل رو ادامه دادی، ولی غرورت اجازه نده از این رقابت بیای بیرون. آخ که چه کیفی کنم...

تارا چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:22

شتر در خواب بیند.........................

حالا به جاش توی یه پست تخصصی جوابتو میدم.
منتظرم باش...

ali چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:41

لایک جوون !!!

ممنونم...

هنگامه چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 21:50 http://hengameharjomand.blogsky.com/

سرگرم تماشای خرده‌ریزه‌های سر راه شدیم

به مقصد نرسیدیم !!!

قطار رفته است

اکنون باید پی قاطری بگردیم

سر راه‌مان زیبا بود

مقصد چیزی نداشت

اما

آنچه را که نشان کرده بودند آنجا بود

ای زندگی

اگر این بار آتشی روشن شد

حکما برای گرم کردن دست‌های ما نیست

در قبیله‌ی آدمخواران مانده‌ایم ...

از خودتون بود؟

انیتا جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:46

یه موقعهایی میبینی چند سال طول میکشه توی یه رابطه به یه جایی برسی....اما طرف با یه ندونم کاریایی خیلی چیزارو خراب میکنه میره بعدش حسرت..

هیچ وقت با یه کار ارزش کسی زیر سوال نمیره.
هنوز فرصت حرف زدن پیدا نکردی؟

انیتا جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 13:14

بله با یه کار ارزش کسی از بین نمیره ولی حداقل ادم میفهمه چقدر برا اونایی که فکر میکرده دوستش دارن اهمیت داره!

نه با یه کار هم آدم نمیتونه این نتیجه رو بگیره. آدم باید همه سابقه و شناختی که از یه نفر داره بذاره کنار هم و نتیجه گیری کنه. اگه قرار بود با یه کار آدما تصمیم گیری کنن درباره طرف مقابلشون، هیچ کس در دایره رفاقت نمیگنجید. چون همه آدما یه اشتباهاتی دارن. ولی مهم اینه آدم اشتباهاتشو قبول کنه و سعی کنه جبرانشون کنه.

دونده طوفانی سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:16

پست فوق العاده ای بود.... خیلی به دلم نشست....

عالی...

ممنونم

ممنونم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد