روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم
روزهای زندگی

روزهای زندگی

زندگیم را دوست دارم

سر آغاز

ابتدای آغاز به کار این وبلاگ، مصادف شده با یکی از سخت ترین روزای زندگی من. بعضی وقتا آدما، به خودشون میان و میبینن یه عمره دارن از خودشون فرار میکنن. یه عمره صدای خودشون رو نمیشنون. چند روز پیش، وقتی توی ماشین نشسته بودم، دقت کردم که چند وقته چقدر صدای ضبط رو زیاد میکنم. شاید به خاطر اینه که نمیخوام صدای خودم رو بشنوم و صدای فکر کردنم رو. فکر کردن، بعضی وقتا خیلی سخت میشه. اونقدر سخت که نمیتونی فکرشو بکنی... .

کاش زندگیمون مثل هتل رفتن بود. وقتی میدیدی خیلی کثیف و غیر قابل تحمل شده، لیبل نظافت بهش آویزون میکردی که روش نوشته بود: "لطفا نظافت فرمایید". بعدش یه نفری که نمیشناختیش، بی اونکه خودت بفهمی، میومد و همه چی رو درست میکرد.وقتی بر میگشتی، میدیدی همه چیز مث روز اولشه. تمیز تمیز.... هر وقت هم حوصله هیچ کس رو نداشتی، میزدی "لطفا مزاحم نشوید" و اونوقت با خیال راحت میشِستی و از تنهایی خودت لذت میبردی ....
نظرات 2 + ارسال نظر
LB8 پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 23:52

درسته زندگی کردن مثل نوشتن باخودکاره توبچگی میتونی بامدادبنویسی چون اجازه اشتباه کردن روداری ولی بزرگ که شدی بایدبا خودکاربنویسی یعنی دیگه اشتباه نکن!!!وقتی برای جبران کردن نداری


LB8 پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 23:53

ولی لذتی نداره که تومنتظر کسی باشی بیاد خراب کاریهاتو درست کنه خودت بلندشواتاق زندگیتو تمیزکن سرباز!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد